خانواده سالم

خانواده سالم

علمی فرهنگی اجتماعی
خانواده سالم

خانواده سالم

علمی فرهنگی اجتماعی

روانشناسی > چه "شانسی" داریم ما؟


مهدی یاراحمدی خراسانی


تنها شانسی که همه ما انسان ها از آن بهره مندیم، شانس زندگی است. ما زنده ایم و این بزرگترین هدیه ای است که...




مهدی یاراحمدی خراسانی


اشاره: تنها شانسی که همه ما انسان ها از آن بهره مندیم، شانس زندگی است. ما زنده ایم و این بزرگترین هدیه ای است که می توانستیم در هستی دریافت کنیم. ما از بین میلیاردها میلیارد موجودی که هرگز حتی اجازه یک لحظه موجودیت نیافتند، این شانس را پیدا کردیم که به هستی پا بگذاریم و خود و زندگی را برای یکبار هم که شده تجربه کنیم. پس هیچ انسانی در خوش شانس بودن خود نباید حتی لحظه ای تردید کند. بسیار مشاهده می شود در میان برخی افراد غلطی مصطلح است که بر اساس آن در یک جریان اسنادی موفقیت های دیگران را به "خوش شانسی" و عدم موفقیت خود را به" بدشانسی" نسبت می دهند. بی شک موفّقیت و پیروزی، یک فرایند تجربی و علمی است که با آزمون های فراوانی، راهکارهای آن مشخص شده که شناخت و به کارگیری آن راهکارها، موفّقیت را در دسترس ما می نهد و ناآگاهی نسبت به آن ها، کامیابی را به کام مرگ می سپرد. هرچند باورهای ناهنجار و راهکارهای ناشایستی از قبیل خوش شانسی یا بدشانسی در برخی جوامع رواج یافته است، لکن درک باورهای درست و راهکارهای بایسته، تنها راه حل بنیادی دست یافتن به پیروزی است.



شانس در فرهنگ فارسی
اصل واژه «شانس» فرانسوی و به معنای فرصت است و در فارسی قدیم این واژه وجود نداشته است.
در لغت نامه دهخدا واژه  شانس به معنای بخت و اقبال، اختر و طالع به کار رفته است. همچنین در فرهنگ فارسی عمید در زیر شاخه های شانس واژه بدشانسی آمده است. معنای واژه بدشانسی می تواند در زوایایی به معنی سرنوشت و بی بهره نیز باشد. سرنوشت به خاطر این که افراد معتقدند با تمام تلاش و کوشش و استعداد و نبوغی که در رسیدن به هدف دارند ولی به هدف خویش نمی رسند و مرسوم است که مثلاً بر پیشانی این گونه افراد کلمه ی بدشانسی را از ازل نوشته اند و البته این مقوله چه اندازه صحت و سقم برمی دارد موضوعی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. در مورد واژه ی بی بهره نیز می توان مصادیق مختلفی را عنوان کرد. مثلاً می توان گفت که برخی از افراد بر این اصل استوارند که در امور و منویات زندگی اجتماعی با آن که در تکاپو و تلاش مضاعف اند ولی بهره ای نمی برند که البته این موضوع نیز جای تأمل دارد. واقعاً شانس چیست؟
شانس چه چیزی است؟ ایا واقعیت دارد؟ این مسئله سؤال بسیاری از مردم است. شانس در واقع نوعی انرژی است. خیلی وقت ها وقتی به چیزی که معتقد هستیم به سرمان می آید. به عنوان مثال معتقدیم که بعد از هر خنده گریه هست. این باعث می شود که ناخودآگاه از ما انرژی هایی ساتع شود که در جهان هستی تأثیر گذار باشد. این تفکر ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی ببرد که ما معتقد به آن هستیم بنابر این ما را به سمت گریه کردن می کشاند و ما در تمام لحظات بدون اینکه خودمان بدانیم به سمت گریه کردن سوق پیدا می کنیم . وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند . و همین طور هم بدشانسی. هر انسانی که معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد. بین افرادی که می شناسیم خیلی ها را می بینیم که به بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند. بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم . به هر حال اگر هم هیچ تأثیری نداشته باشد این فایده را دارد که روحیه بهتری برای زندگی داریم و در خیلی از موقعیت ها از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهیم بود. ریشه پیدایش اندیشه ی "شانس" در اجتماع
این خیال باطل با آن قدرت عظیم از کجاست که‏ تصور شده قدرت شانس از عقل، علم، کار، کوشش، هنر، صنعت، زور و ... بالاتر است ؟ همواره در جوامع مختلف افرادی زندگی می‏کرده‏اند که عمری را به سعی و عمل می‏ گذرانده‏، اما در محرومیت بوده ولی در عوض افرادی بیکار و یا کم تلاش که همواره برخوردار و مرفه بوده اند. چون برخی هرچه در جامعه‏ خودشان دیده‏اند این طور بوده، کم کم همه این بی نظمی ها و مظالم اجتماعی‏، را شکلی فلسفی داده اند و آن را شانس و یا بخت نامیده و گاهی آن را به باد ناسزا گرفته‏اند. فکر و فلسفه شانس هیچ علتی‏ ندارد جز مظالم و ناهمواری ها و بی عدالتی های اجتماعی. در واقع الهام کننده ی این‏ فکر ناصحیح، هرج و مرج ها و بی عدالتی های اجتماعی است .در این راستا دو منبع الهام بیشتر نداریم: یکی‏ دین است و منبع دیگر عقل و علم و فلسفه .در همه قرآن و کلمات پیغمبر(ص) و ائمه‏(ع) نامی از بخت و شانس نمی‏بینیم .همچنین کتب فلسفه از قدیم هر وقت از شانس بحث کرده‏اند به عنوان یک‏ موهوم از آن یاد کرده‏اند.  پس مبداء الهام بخش این فکر شیطانی چیزی جز بی نظمی ها و پستی و بلندی های‏ بی جهت و اولویت های بلا استحقاق نیست. هر وقت عدالت اجتماعی متزلزل‏ شود، استحقاق ها رعایت نشود، حقوق مراعات نگردد، در تعویض مشاغل‏ حساب های شخصی و توصیه و پارتی مؤثر باشد، فکر شانس و امثال‏ این ها قوت می‏گیرد و توسعه پیدا می‏کند، چون در واقع معنی بخت وشانس این است که هیچ‏ چیز شرط هیچ چیز دیگر نیست



جایگاه شانس از نظر اسلام و سنت
همه اشخاص در شرایط یکسان آفریده نشده‏اند و مقدرات آنها نیز یکسان نیست. اما در نگاه عموم مردم که بسیاری از علل و عوامل پنهان است و تنها به فعالیت ظاهری شخص توجه می‏کنند از سودهای کلان او تعبیر به خوش‏شانسی می‏کنند. شانس به معنای تصادف، در سنت پیامبر(ص) و مکتب اسلام جایگاه ندارد و درست نمی‏باشد چرا که با اصل علیّت منافات دارد. چون اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکم فرماست و هر حادثی ضرورت و قطعیت وجود خود را و هم‏چنین شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستنی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه اوهست. اما باید دیدگاه ما نسبت به علت‏ها گسترش یابد وعلاوه برعلت‏های مادی و ظاهری به علت‏های روحی و معنوی نیز توجه کنیم و حتی تأثیر نسل‏های گذشته در نسل آینده را نادیده نگیریم(شهید مطهری، انسان و سرنوشت، ص 55)
در نگاه اسلامی هیچ چیز در عالم از روی تصادف و اتفاق رخ نمی‏دهد. همه چیز در نظامی متقن، متکی بر سلسله علل خویش هستند. ولی ما از آن جایی که علل را نمی‏شناسیم، نامش را تصادف و شانس می‏گذاریم.اگر پرده از روی سلسله علل کنار رود، خواهیم دید که هیچ چیز اتفاقی وجود ندارد، گرچه برخی از این علل از اختیار و علم ما خارج باشد. بنابراین باید کوشید تا با فراهم کردن اسباب و عوامل در هر زمینه‏ای، به ایجاد بخت و شانس پرداخت؟!خوش شانسی و بد شانسی، بیشتر از آن که معلول علت‏های ناشناخته باشد، دستاورد تفکر و اندیشه هر شخص درباره خویشتن است. کسی که به هر دلیلی، خود را همواره بدشانس می‏داند، طبیعتاً عملی متناسب با آن بروز می‏دهد و زمینه‏ساز بدشانسی خویش می‏شود.
نکته دیگر آن که ممکن است رفتارهایی از ما سر بزند - که عواقب آن مدت‏ها بعد ظاهر می‏گردد - ولی آدمی نتواند ریشه آن را دریابد. و قرآن قاعده‏ای کلی در این گونه موارد به دست می‏دهد و آن این که: «ما اصابک من سیئه فمن نفسک آنچه از بدی‏ها به تو می‏رسد، دستاورد عمل خودت می‏باشد» (نساء، آیه79.) .
گاهی در میان مردم، شانس به مقدرات الهی اطلاق می‏گردد. مثلاًً به شخصی که روزیش زیاد است و معمولاً در کارهای اقتصادی سود می‏کند می‏گویند فلانی خوش‏شانس است که برای تحلیل این مطلب باید با نگاهی گسترده‏تر به عوامل پدیده‏ها نگریست و علاوه برفعالیت‏های ظاهری شخص، به شرایط روحی و معنوی فرد و حتی تأثیر نسل‏های گذشته و تأثیر دعا یا نفرین دیگران در زندگی فرد و دیگر عوامل آشکار و پنهان در همواری یا ناهمواری زندگی توجه نمود که اگر منظور از شانس این معنا باشد ریشه در روایات و آیات دارد. زیرا از نظردین نیز این مسأله مورد قبول است. «والله فضّل بعضکم علی بعض فی الرزق....» (نحل، آیه 71) سخن پایانی
" بخت و شانس" بدین معنا که پیش آمدی بدون علت به وجود بیاید، وجود ندارد، زیرا هر چه از عدم پا به عرصة ‌وجود گذارد، ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی نیازمند علت است،‌ و قانون علیت و نیازمندی هر پدیده به علتِ پدید آورنده، از بدیهیات است. از این رو در جهان هر حادثه ای اتفاق افتد، بشر به طور غریزی دنبال علتش می گردد. پس نمی توانیم به چیزی با عنوان بخت و شانس معتقد باشیم و آن را از علل و اسباب دور بدانیم. در مواردی که مردم پیش آمد خوب را به شانس و اتفاق بد را به بخت نسبت می دهند، حاکی از جهل آنان از علل و اسباب پنهانی است. گاهی ممکن است برای فردی پیش آمدهای خوب و نافع رخ بدهد که گفته می شود فلانی شانس دارد. که در واقع اینجا شانس نیست که علت و سبب رخ دادها شود، بلکه پیش آمدها منتسب به علت است و ما از آن آگاه نیستیم، مثلاً ممکن است رویکرد خوب بر اثر دعای خیر پدر و مادر، یا برای آزمایش، یا صفای باطن فرد، یا خوشحال نمودن یک بندة خدا باشد. آنچه اسلام به پیروانش تعلیم نموده، این است که همه خوبی ها را از خدا بدانیم و تمام بدی ها را به خود نسبت دهیم: "آنچه از نیکی ها به تو می رسد، از خدا است، و آن چه از بدی به تو می رسد، از تو است".



منبع:
www.athir.blogfa.com








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد