به نظر می رسد اغلب مردان آن طور که همسرشان نیاز دارد، با او صحبت نمی کنند. از طرف دیگر، به نظر می رسد زنان ازخود گفتگو لذت می برند در حالی که مردان تمایلی به صحبت درباره خودشان یا احساساتشان ندارند...
به نظر می رسد اغلب مردان آن طور که همسرشان نیاز دارد، با او صحبت نمی کنند. از طرف دیگر، به نظر می رسد زنان ازخود گفتگو لذت می برند در حالی که مردان تمایلی به صحبت درباره خودشان یا احساساتشان ندارند.
مساله مهم این است که زن می خواهد همسرش برای او با تمام وجود اهمیت قایل باشد و زمانی که ازوی چنین توجهی دریافت می دارد، با او احساس صمیمیت و نزدیکی می کند. در روان زنان، گفتگو با محبت ترکیب می شود تا به آنها کمک کند با دیگری احساس یگانگی کنند. تا زمانی که محبت و گفتگو ادامه دارد، زن احساس پیوند و وابستگی می کند.
بنابراین اگر مردی به طور جدی بخواهد نیاز همسرش را بر طرف کند تا او احساس نزدیکی و صمیمیت کند، باید وقت صرف کند و توجه کافی نشان دهد. به مردان توصیه می شود بیاموزند زمانی را در هفته به توجه غیر مشروط به همسرشان اختصاص دهند. اگر سر شما خیلی شلوغ است و وقت ندارید چنین موقعیتهایی را فراهم آورید، باید بدانید که دقیقا به همین دلیل به چنین جلسات و گفتگوهایی نیاز دارید. آگاهی از نگرانی ها و شکایات همسر کافی نیست. شما باید به همسرتان کمک کنید نگرانی هایش را رفع کند و نیازش به محبت و توجه شما برطرف شود.
اگر دوستم داری،با من حرف بزن!
اهمیت نقش گفتگو در زندگی زناشویی
در روان زنان، گفتگو با محبت ترکیب می شود تا به آنها کمک کند با دیگری احساس یگانگی کنند. تا زمانی که محبت و گفتگو ادامه دارد، زن احساس پیوند و وابستگی می کند.
چگونه این زمان در دوران نامزدی مهیا می شد اما الان نمی شود؟ چگونه است که زوجین برای با هم بودن در دوران نامزدی فعالیتهای مختلفی مانند سینما، پارک، رفتن به رستوران، ساعتها صحبت کردن و... را تدارک می بینند اما این برنامه ها پس از ازدواج رنگ می بازد؟
زوجینی که مشتاق زندگی مشترک شاد و و رضایت بخش باشند، به این رفتار در سراسر زندگی شان ادامه می دهند. برای رسیدن به این هدف در ابتدا باید زمانی را برای با هم بودن تعیین کنید و هدف اولیه تان باید گفتگو باشد، گفتگویی صمیمی و خصوصی و احیانا بدون حضور فرزندان یا دوستان.
توجه داشته باشید که بدون سپری کردن زمان کافی در کنار یکدیگر، زنان نمی توانند با همسرشان احساس صمیمیت کنند. گوش دادن، ابراز احساسات کردن، بازخورد دادن و بازخورد گرفتن، روشن کردن منظور و.. جز اصلی مهارتهای گفتگو است که به شما در راه توافقات رضایت بخش و فهم درست یکدیگر کمک می کند.
گفتگوهای منظم، مجالی برای تمرین منظم و دقیق مهارتهای ارتباطی است و با تاکیدی که بر مشارکت و مسئولیت پذیری برابر دارد، وقت و مجال لازم برای تصمیم گیری و حل مساله را به زن و شوهر می دهد.
وقتی زن و مرد گفتکوهای منظمی برگزار می کنند، در واقع بر اهمیت زندگی زناشویی خود صحه می گذارند. وقتی مشکلاتی پیش می آید که نمی توانید آنها را به سرعت حل کنید، آنها را در دستور العمل گفتگوی بعدی بگذارید تا به اتفاق همسرتان بتوانید به حل آن بپردازید. برای شروع می توانید گفتگوها را مطابق با غالب پیشنهادی زیر برگزار کنید و سپس آنها را با نیازهای خود هماهنگ کنید:
دستورالعمل یک گفتگوی موفق
1- وقت مناسبی برای گفتگو ترتیب دهید. برای هر جلسه گفتگو حداقل 40 دقیقه وقت بگذارید.
2- موضوع مورد نظر در هر جلسه گفتگو را مشخص کنید. به این شکل شما و همسرتان باید موضوعات قابل طرح در جلسه گفتگو را فهرست وار مشخص کنید. این فهرست می تواند شامل موارد زیر باشد:
- نکات مثبت و مورد علاقه من
- بحث کار و وظایف روزانه
- برنامه های تفریحی
- مشکلات و دردسرها
3- مشارکت شما باید برابر باشد. بدون تناقض و صادقانه حرف بزنید. به حرفهای یکدیگر، همدلانه گوش دهید.
4- بخشی از جلسه گفتگو را صرف دلگرم کردن یکدیگر کرده و در آن به نکات مثبت یکدیگر و زندگی مشترکتان اشاره کنید.
5- مشترکا تصمیم بگیرید.زن و شوهر باید در مورد تصمیم گرفته شده، اتفاق نظر داشته باشند.
6- در آغاز گفتگو موضوعات بسیار جنجالی و اختلاف برانگیز را مطرح نکنید.
7- وقتی را کنار بگذارید تا با انجام برخی کارها برای یکدیگر، مهر و محبت تان را نشان دهید.
8- اجازه ندهید جلسات گفتگو صرفا صرف بحث و بگو مگو شود. گلایه ها را شنیده و به یکدیگر مجال تخلیه هیجانی بدهید.
رفتار بهتر آقایان، چگونه؟
بیشتر رفتارهای ما تابع افکار و احساساتمان هستند، اما بسیاری افراد میتوانند و قادر هستند احساساتشان را کنترل کنند تا تاثیر چندانی بر رفتارهای لحظهای و آنی آنها نداشته باشد. گروهی هم قادر به این کار نیستند و از رفتارشان میتوان حدس زد چه احساسی دارند.
در زندگی خانوادگی شاید خانمها در بسیاری از موارد دلیل برخی از رفتارهای آقایان را در نیابند. آنها در شرایطی بسیار مهربان هستند و گاهی نیز بنا به مصلحت سخنان خوشحال کننده میزنند. گاهی به قدری عصبانی هستند و حرفهایی میزنند که شاید ما تا به حال فکرش را هم نمیکردهایم.
شاید گاهی اوقات دچار سردرگمیشویم که رفتارهای آنها چه مبنایی دارد اما بهتر است قبل از هر چیز آنها را درک کنیم و برای درک بهتر و عمیقتر نیز باید اطلاعات خود را در مورد آنچه احساس بهتری به آنها میدهد افزایش دهیم، البته احساس بهتری نسبت به خودشان.
برای آنکه مردان رفتار بهتری داشته باشند ،باید دارای احساس بهتری نسبت به خود و توانایی هایشان باشند.
لازم به ذکر است این موضوع یعنی احساسی که مردان نسبت به خود در موقعیتهای گوناگون پیدا میکنند تابع هیچ سن خاصی نیست. از نوجوانی تا کهنسالی رفتارها و گفتارشان تابع احساسی است که نسبت به خود دارند.
پس برای داشتن رابطه بهتر و زندگی رضایت بخشتر باید اطلاعات کافی در این زمینه داشته باشیم. ما در اینجا به تعدادی از موارد اشاره کردهایم.
- وقتی همسرتان مشغول پیدا کردن نشانی است یا رانندگی میکند از اینکه به دنبال راههایی است که شاید حتی فقط 6 ثانیه نزدیکتر باشد احساس خوبی داشته باشید و او را سرزنش نکنید.
- اگر برای دسترسی به او یا اطلاع از وضعیت او از کسی سوالاتی راجع به او میکنید حتما او را در جریان بگذارید. حتی اگر این موضوع در حد پرسیدن ساعت خروج او از محل کار از همکارش باشد.
- اینکه به آقایان نشان دهید دارای قدرت اداره کردن امور هستند احساس خوبی به آنها میدهد. اگر مواردی نیاز به راهنمایی، کمک، تعمیر و ... دارد، حتما در این باره از آنها کمک بخواهید و تشکر را فراموش نکنید. در ضمن وقتی کاری انجام میدهند در مورد اینکه چقدر سریع و خوب به نتیجه رسیدند نیز احساس خوبی داشته باشید و این موارد را بیان نمایید.
- در مکانهایی مانند مهمانیهای خانوادگی، مکانهای شلوغ، جلسات مدرسه فرزندان و اینگونه مکانها همسرتان را همراهی کرده و در کنارش باشید.
- برخی مواقع از بعضی کارهایش که مورد پسندتان نیست چشم پوشی کنید. حتی اگر در آن لحظه خیلی عصبانی شدهاید.
- به خاطر موارد کوچک و بزرگ از او قدردانی کنید و هر کاری را بخوبی انجام میدهد ، وی را مورد تعریف و تمجید قرار دهید.
- وقتی همسرتان برای کمک به شما با ماشین لباسشویی یا وسیله دیگری خود را سرگرم میکند حتی اگر نهایتا نتوانست آن را درست کند ، بگویید احساس میکنید ایراد دستگاه مقداری بهتر شده است و بهتر کار میکند.
- با اشتیاق عکسهای زمان کودکی او را مورد تعریف قرار دهید.
- هر کسی در فیزیک و ظاهر خود ممکن است دارای اشکالاتی باشد که آنها را دوست ندارد . برای مثال شکم بزرگی داشته باشد یا موهای بسیار کمیروی سرش مانده باشد. در هر حال شما نشان دهید که او را با این موارد هم بسیار دوست دارید و این مورد موجب جذابیت بیشتر او برایتان شده است.
- هر از چند گاه در کنارش روی مبل نشسته و با هم تلویزیون تماشا کنید. نه اینکه شما از آشپزخانه و او از پشت روزنامه فیلم را ببینید.
- از اینکه میتواند در رانندگی و سایر کارهایی که به وی سپرده میشود بخوبی مدیریت کند تعریف کنید.
- چیزی در او پیدا کنید که همیشه مورد توجه و علاقه شما بوده است.
- وقتی مدتی به دلیل کار یا مشغله از منزل دور است با یک پیام یا تماس تلفنی به او بگویید که چقدر جایش خالی است.
- به امور مربوط به همسرتان به طور کلی بنگرید. به اینکه او سعی خود را میکند که همسر و پدری خوب باشد. حالا اگر در این راه برخی از موارد جزئی را رعایت نکرده چیز مهمی نیست و آن را بزرگ جلوه ندهید.
- وقتی در برخی از کارهای کوچک نیز به شما کمک میکند به او بگویید کمک وی کارها را برایتان راحتتر میکند و از این بابت خوشحالید.
- در حضور دیگران کارهای مثبت او را مطرح کنید نه کارهای اشتباه و بعضا خندهدار وی را .
- وقتی میشنوید فرزندتان در مورد او با بقیه صحبت میکند و حرفهای خوشایندی میزند، بعدا این موارد را برای همسرتان تعریف و نقل قول نمایید.
انتظارات خانمها از آقایون
شاید شما جزء مردهای رمانتیک نباشید. لازم نیست که هر روز برای همسرتان نامه های عاشقانه بنویسید، یا دسته گل بفرستید. کارهای کوچکی هستند که با انجام آنها می توانید تغییرات بزرگی ایجاد کنید.
او از شما انتظار دارد تا دوستش باشید.
اما به راستی، دوست یک خانم بودن چه معنایی دارد؟ درست مانند یک دوست آقا، باید یک سری وجوه اشتراک با هم داشته باشید. دقت کنید که گفتم یک سری مشترکات، نه اینکه عیناً شبیه به هم باشید.
هیچ دو نفری وجود نداند که شبیه به هم آفریده شده باشند. همیشه چیزهایی وجود دارد که شما دوست دارید، اما خانم دوست ندارد، و یا بالعکس. این امر کاملاً طبیعی است. تا زمانی که به اندازه کافی میان شما دو نفر وجوه اشتراک داشته باشد، میتوانید خوشحال باشید و از زندگی لذت ببرید.
گاهی اوقات باید تحمل کنید و کاری که اصلاً دوست نمی دارید را انجام دهید. در مواقع دیگر نیز باید به او اجازه دهید تا برخی از کارها را خودش به تنهایی انجام دهد. در مقابل او نیز باید یک چنین رفتارهایی را در قبال شما انجام دهد.
زمانیکه به شما گفت می توانید بدون حضور او در برنامه خاصی شرکت کنید و موافقت خود را با این امر اعلام کرد، می توانید به راحتی حرف او را باور کنید. اگر یکی از دوستان مذکر شما علاقه ای به همراهی شما در برنامه خاصی نداشته باشد، شما مطمئناً از دست او ناراحت و یا عصبانی نمی شوید. این امر در مورد همسرتان نیز باید صدق کند.
بد نیست هر چند وقت یکبار با دوستانتان بیرون بروید، اما بهتر است که بیشتر وقت خود را با او بگذرانید. زمانیکه مشغول انجام دادن کاری هستید، می توانید از او درخواست کنید تا شما را همراهی کند. به هر حال او دوست شماست؛ فراموش که نکردید؟
از شما انتظار دارد تا با او ارتباط برقرار کنید.
این قانون طبیعت است که وقتی آقایون در مورد مشکلات خود با دیگران صحبت میکنند، به راستی دنبال راه حلی برای رفع آن هستند، اما این امر در خانم ها کاملاً متفاوت است.
آنها به این دلیل در مورد مشکلات خود با شما صحبت می کنند تا توانسته باشند به نوعی احساسات خود را تخلیه نمایند. خانم ها اغلب در چنین مواقعی به دنبال راه حل نمی گردند. آنها فقط به این خاطر در مورد مشکلات خود با شما صحبت می کنند که بهتر بتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل نمایند.
تا زمانیکه او از شما راه حل نخواسته، هیچ پیشنهادی در این زمینه مطرح نکنید. فقط گوش کنید و اجازه دهید گفتگو ادامه پیدا کند. اگر او از شما نصیحت بخواهد، خودش بعداً در این مورد از شما سؤال خواهد کرد.
هنوز هم برخی از مردها هستند که تصور می کنند نظر خانم ها ارزشی ندارد. اگر شما جزء این دسته از آقایون هستید با عرض پوزش باید بگویم که همین حالا باید دیدگاه خود را تغییر دهید!
خانم ها از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بوده و دارای توانایی های بیشماری هستند و شما نیز ملزم هستید که به نظرها و عقایدشان احترام بگذارید. البته منظور ما این نیست که شما در همه حال باید با عقاید و پیشنهاد های آنها موافق باشید، بلکه او نیز همانند شما حق نظردهی دارد.
سعی کنید همیشه در مورد مسائل مختلف از او نظر خواهی کنید و وقایع زندگی خود را با او در میان بگذارید. به حرف های او گوش کنید و در عین حال زمانیکه برای خودش مشکلی به وجود آمد ، با تمام وجود پشتیبانی و حمایت خود را نشان دهید.
زمانیکه من می گویم: "گوش کنید" منظورم این است که به حرف هایش توجه کنید. او دقیقاً تمام احساساتش را با شما در میان می گذارد و از این طریق می توانید دریابید که آیا می توانید دوست خوبی برای او باقی بمانید!
اگر آقایون یاد می گرفتند که چگونه می توانند کارهای کوچک را انجام دهند، دیگر لازم نبود دست به کارهای بزرگ بزنند!
او از شما توجه و احترام می خواهد.
شاید شما جزء مردهای رمانتیک نباشید، من هم نیستم. لازم نیست که هر روز برای خانم نامه های عاشقانه بنویسید، یا دسته گل بفرستید. کارهای کوچکی هستند که با انجام آنها می توانید تغییرات بزرگی ایجاد کنید.
مثلاً از او بخواهید تا با شما بیرون بیاید، از محل کار خود با او تماس بگیرید، و حالش را بپرسید.
در این قسمت نقل قولی از یکی از دوستانم را می خوانید....
"خانم ها کارهای کوچک بسیار زیادی انجام می دهند، اما آقایون ترجیح می دهند فقط یک کار بزرگ انجام دهند. خانم ها تمام کارهای کوچک را جدا از هم و با ارزش یکسان در نظر می گیرند؛ این در حالی است که آقایون احساس می کنند یک کار بزرگ، جای همه کارهای کوچک را می گیرد!"
متوجه شدید؛ این راز بزرگی است....اگر آقایون یاد می گرفتند که چگونه می توانند کارهای کوچک را انجام دهند، دیگر لازم نبود دست به کارهای بزرگ بزنند!
اجازه دهید همسرتان درک کند که دوستش می دارید. باید به اندازه کافی کارهای رمانتیک برایش انجام دهید؛ و در هر حال با رفتار خود به او ثابت کنید که دوستش دارید.
تنها چیزی که او می خواهد این است که به او نشان دهید دوستش دارید و برایش ارزش و احترام قائل هستید. فکر نمی کنم این کار سختی باشد، اینطور نیست؟
غر میزنم تا مرا ببینی!
غر زدن مانند خشمگین شدن، که بروز ناپخته اعتراض و یا فریاد زدن که بروز نادرست خشم است، روشی سادهانگارانه برای بیان برخی احساسات درونی انسان است و البته عملی بیدلیل و بیریشه نیست! هرچند که میتواند به واکنشی تکراری و عادتی تبدیل شود.
از آنجائی که از لحاظ روانشناسی خانمها تمایل و نیاز بیشتری برای ایجاد ارتباط کلامی دارند و هر نوع هیجانی در آنها معمولاً منجر به بهانهای برای ایجاد ارتباط میگردد، شاید بتوان گفت که عمل غر زدن که نوعی ارتباط کلامی ناپخته و گاه غیر مستقیم است در خانمها بیشتر به چشم میخورد و صد البته که در آقایان هم وجود دارد.
غر زدن به عبارتی بیان نوعی نارضایتی و ناراحتی با جملاتی نارسا، نامناسب، گاه کلیشهای و پی در پی، بدون هیچ برآوردی شایسته از موقعیت موجود و وضعیت شنونده است.
بهطوری که گاه فرد در حال انجام کاری زیر لب جملاتی را زمزمه میکند و از واکنش اطرافیان نسبت به این رفتار خود که ـ معمولاً و طبیعتاً واکنشی نامناسب است ـ خوشش نمیآید.اما آیا بهراستی غرغر کردن روشی مناسب و مؤثر برای بیان احساسات است؟
- خانمها چه باید بکنند؟
خانمها باید با خودشان صادق باشند و به طرزی عمیق درباره احساسات و واکنشهای درونی خود تفکر کنند. در لحظاتی که احساسات منفی و ناخوشایند بر آنها مستولی میشود و در شرایطی که احساس نارضایتی میکنند، با خود بیندیشند که ریشه و علل این احساس و نارضایتی چیست؟ شاید در برخی شرایط ، عوامل مختلفی در طی زمان باعث بهوجود آمدن تدریجی این حالت شده باشند. بنابراین باید کلیتر و عمیقتر بررسی کرد. دوم آنکه خانمها پس از پیدا کردن ریشه احساسات خود میتوانند تحمل این نارضایتی و ناراحتی را به خود آسان کنند و در ضمن چه کاری میتوانند انجام دهند که در آینده دوباره دچار این وضعیت نشوند.
بنابراین بهنظر میرسد برای یک خانم، اولین راه ایجاد ارتباط کلامی و صحبت کردن ـ به نوعی درد دل کردن ـ با فردی که مورد اعتماد است که میتواند در ارتباط با این احساسهای منفی باشد، اعم از والدین و یا همسر و یا فرزندان . و همچنین صحبت در محیطی آرام، با جملاتی رسا و مناسب و به دور از عوامل مخربی چون خشم، مقصرجویی و توهین و ....
غرزدن نه تنها باعث احساس آرامش نمیگردد بلکه در اطرافیان ایجاد تنش و واکنش منفی و حتی سوء تفاهم میکند.
وقتی خانمی از انجام کارهای منزل بسیار خسته میشود و از وضعیت موجود احساس نارضایتی میکند، میتواند به جای آنکه به طور ناخودآگاه شروع به غر زدن کند ، در تفکری اولیه دریابد که شاید این احساس نارضایتی او از عدم همکاری همسر یا فرزندانش در امور منزل و یا عدم قدردانی آنها از این مسأله باشد. پس میتواند بدون آنکه با غر زدن احساس تقصیر و اتهام را در آنها بهوجود آورد و باعث جبههگیری آنها شود و یا سبب سوء برداشتهائی مانند منت گذاشتن یا قضاوت ضعیف بودن گردد، این مسأله را با همسر یا فرزندانش در وقتی مناسب و در محیطی آرام با جملاتی رسا و صمیمانه درمیان بگذارد و ضمن بیان احساسات و افکار خود ، احساسات و افکار آنها را جویا شود. حتی میتوان این مسائل را طی نامهای به مخاطب انتقال داد یا حتی گاه به صورت مکمل از راهکارهائی عملی مثل نوعی تقسیم وظایف به صورت نامحسوس استفاده کرد.
از طرفی جلسات گفتوگو میان همسران و والدین و فرزندان در زمانی مشخص از هفته، از بروز این احساسات منفی و نارضایتی جلوگیری خواهد کرد.
- آقایان چه باید بکنند؟
مردی زیرک است و عاقلانه رفتار میکند که هنگام روبهرو شدن با غرغر کردنهای همسرش پیش از هر چیزی از ایجاد احساسات و واکنشهای منفی در خود جلوگیری کند و منطقی و مهربانانه به این واقعیت بیندیشد که این رفتار (غر زدن) تظاهر احساساتی است که از چشم او به دلایلی که شاید به نوعی خود در آن دست داشته پنهان مانده است.
مردی زیرک است که به این واقعیت بیندیشد که این رفتار (غر زدن) تظاهر احساساتی است که از چشم او به دلایلی پنهان مانده است.
آقایان باید بدانند که اندکی تدبیر میتوانند شرایط را به نحو احسن به سود همه تغییر دهند. او باید به همسرش کمک کند تا تحمل احساسات منفی و نارضایتی برایش آسانتر گردد و از طرفی شرایطی را به وجود آورد که در آینده این وضعیت و حالت مجدداً تکرار نگردد. پس اولین قدم آن است که مرد با کلام خویش با همسرش هم احساسی کند. این مسأله چنان مهم است که گاهی میتواند مرد را از جایگاه مقصر به جایگاه نجاتدهنده صعود دهد. جملاتی ساده مانند: عزیزم میدانم که بسیار ناراحت هستی و من نیز متأسفم ... حق با توست .... من کاملاً تو را میفهمم و ... عزیزم از من چه کاری برمیآید تا مشتاقانه انجام دهم و ... میتوانند اوضاع را بهبود بخشند.
این ارتباط کلامی گاه به سرعت باعث کاهش احساسات منفی زن خواهد شد که میتوان به آن ارتباط فیزیکی و رفتاری را به تدریج اضافه کرد. دستان همسرتان را که در حال غر زدن و گلایه است صمیمانه در دست بگیرید، در چشمانش خیره شوید و به او بگوئید که درکش میکنید و از او بخواهید تا صحبتی گرم داشته باشید تا معجزه ارتباط مناسب را تجربه کنید.
مرد میتواند در قدم بعدی در طولانی مدت با رفع علل ایجاد احساس منفی در همسرش به محیط خانواده خود آرامش و شادی بیشتری ببخشد. بهطور مثال در مورد ذکر شده با همکاریهائی کوچک در امور منزل، یا با تقدیرها و تشکرهای کلامی و یا نوشتن دو سه خط نامه صمیمانه که در انتها به دوستت دارم و سپاس ختم میشود ، میتواند به تعالی خود، همسرش و خانوادهاش بسیار کمک کند. شاید مطالب فوق بیشتر اشاره به روابط همسران داشته باشد که البته باید ذکر کرد غرزدن میتواند در هر کسی و در هر سنی وجود داشته باشد و در هر رابطهای ایجاد مشکل کند، مثل روابط والدین و فرزندان، روابط همکاران، روابط خواهرها و برادرها، روابط دوستان و ...مسلماً با کمی حوصله میتوان مطالب فوق را تعمیم داده و در هر رابطهای به کار برد. اگر اهل غر زدن هستید از همین اکنون شروع کنید.
مدیر خانواده ، زن یا مرد؟
مدیریت خانواده ابعاد مختلفی دارد که مدیریت اقتصادی، سرپرستی و نظارت بر فرزندان، تصمیمگیری نسبت به ارتباطات خانوادگی و مواردی دیگر را در بر میگیرد. قرآن کریم به صراحت از سرپرستی مردان بر زنان در امور خانوادگی سخن گفته و آن را با ویژگی تکوینی مردان مرتبط دانسته است. آموزههای متعدد روایی نیز با صراحت به مسئولیتهای زن و مرد در این رابطه توجه کردهاند. مرد نمیتواند بار مدیریت خانواده را از دوش خود بردارد و آن را به زن واگذار کند. مرد علاوه بر آن که مسئول تأمین هزینههای خانواده است، مدیریت اقتصادی خانواده را هم بر عهده دارد و زن با کاهش هزینههای اقتصادی، میتواند همسر خویش را یاری دهد.
گاهی سرپرستی مرد تا حد تأمین هزینههای زندگی و موضوع تمکین خاص، تقلیل مییابد اما واقعیت این است که سرپرستی خانواده در حوزههای مختلف را در برمیگیرد.
از این روست که مرد سرپرستی و مدیریت امور فرزندان را نیز برعهده دارد و تصمیمگیری زن در مورد فرزندان، صرفاً با اذن شوهر و به عنوان نماینده اوست و به عنوان مثال، زن نمیتواند در اموال فرزندان بدون رضایت همسر تصرف نماید. به زن توصیه شده است که کانون اقتدار خانواده را به رسمیت شناخته، شوهر خویش را تکریم کند و در غیر معصیت خدا او را نافرمانی نکند.
در مقابل مسئولیت هایی نیز بر دوش مرد قرار دارد که برخی از آنها از جمله حقوق زن بر مرد است و برخی دیگر توصیههای اخلاقی و نشانهای از کارآمدی مرد در خانواده است. مرد نمیتواند از تأمین هزینههای اقتصادی خانواده شانه خالی کند و تمام یا بخشی از آن را بر عهدهی همسر خود بگذارد. وظیفه حمایت ناموسی از زن و گذشت از خطاهای وی برعهده مرد است. اکرام همسر، دلسوزی نسبت به او، تحمیل نکردن کارهای سنگین بر او ، مدارا و خوش صحبتی با او از جمله مواردی است که مرد به انجام آنها دعوت شدهاست.
به ویژه از دهة 1960 روابط همسران، تحولات فراوانی را، در حوزه تصمیم گیری در کشورهای غربی تجربه کرده است و با فاصله ی زمانی آثار خود را بر کشور های دیگر از جمله کشور ما نیز برجای گذاشته است. هم اکنون بعضی از زنان ما از پذیرش اقتدار همسر احساس حقارت میکنند و گاه به دنبال دستیابی به زمینههایی چون استقلال مالیاند تا قدرت چانهزنی آنان در تصمیمگیریهای خانواده را افزایش دهد.
ساختار عمودی خانواده که در آن پدر، کانون اقتدار است و تصمیمگیریهای نهایی را بر عهده دارد، رفته رفته جای خود را به الگویی داده است که یا والدین به طور یکسان در فرآیند تصمیمگیریها مشارکت میکنند و در صورت یکی نبودن نظرات خانواده دچار هرج ومرج می شود و یا زن در تصمیمگیریها، جانشین مرد شده است و مرد صرفاً نقش خدماترسانی را بر عهده دارد. پیامد جابهجایی نقشها در خانواده، از سویی افزایش احتمال کشمکش و جداییهاست و از سویی دیگر کاهش میزان نقشآفرینی مثبت زن و مردخواهد بود.
طبیعت مردانه برای سرپرستی، حمایت از خانواده و نظارت و طبیعت زنانه پشتیبانی عاطفی و آرامش آفرینی طراحی شده است.
الگوی برابری به مردان و زنان آموخته است تا انتظارات یکسانی از یکدیگر داشته باشند و نقشهای مشابهی بیافرینند؛ اما این موضوع برای استحکام و کارآیی خانواده زهری کشنده است. در حال حاضر برخی مشاوران خانواده در کشورهای غربی، با پشت سر گذاشتن تجربه تلخ چهار دهه تبلیغات فریبنده، بیش از گذشته به این نکته واقف شدهاند که لازم است موقعیت رهبری در خانواده، به عهده مرد باشد و تصمیمهای نهایی را او اتخاذ کند. از نگاه آنان، هر سازمانی نیازمند مدیریت است و خانواده به عنوان یک نهاد پراهمیت بیش از سازمانهای دیگر نیازمند مدیریت متمرکز است و زن نیز باید با شوهر هماهنگ باشد. تنها در این صورت است که ازدواج، تجربهای عالی و باشکوه خواهد بود.
زن با رعایت چهار اصل پذیرش، تحسین، سازگاری وقدردانی از شوهر، میتواند از همسرش موجودی پایبند به خانواده و حمایتگر بسازد.
زن نیازمند علاقه و محبت شدید شوهر است و شوهر محتاج تحسین و احترام، زن با رعایت چهار اصل پذیرش، تحسین، سازگاری وقدردانی از شوهر، میتواند از همسرش موجودی پایبند به خانواده و حمایتگر بسازد.
سرعت عمل زنان در به دستگیری مسئولیتها، به کاهش انگیزه مردان برای ادارهی زندگی، تحقیر و افسردگی آنان میانجامد و رابطه عاطفی زن و شوهری را تحت تأثیر قرار میدهد. برخی مشاوران خانواده بر این عقیدهاند که تحقیر مرد باعث احساس بیهودگی در او میشود، او را به انجام رفتارهای بچهگانه و سخیف وا میدارد و به پافشاری بیشتر در قبال مطالباتش میکشاند.
به ما آموختهاند که باید قدرت را در اقتدار جستجو کنیم؛ در حالیکه زنان موفق قدرت خود را در همراهی مییابند. این تصور نادرست از قدرت زن در نهایت به ضعف و شکست زنان منجر میشود.
تحولات فرهنگی در دهههای اخیر سبب شده است که مردان هم از مسئولیتهای خود در قبال سرپرستی خانواده تا حدودی فاصله بگیرند.
عوامل متعددی در ایجاد این حالت نقش داشتهاند که در این میان به تبلیغات رسانهای که آموزههای فردگرایانه را در لباس اخلاق میآرایند و آموزههای مشاوران مدرن میتوان اشارهکرد. سریال های طنز که مردان را بیدست و پا و محتاج مدیریت و زنان را در مقام کنترلکنندگان آنان به تصویر میکشند را نیز نباید از نظر دور داشت.
علت برخی رفتارهای متفاوت مردان و زنان ساختار متفاوت مغز آنهاست
حتما گاهی از خود پرسیدهاید که چه چیز باعث میشود تا زنان بخواهند مرتب درباره وقایع زندگی روزمرهشان با همه صحبت کنند، در حالی که مردان عمدتا در این مورد درونگرا هستند و حال و حوصله صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمرهشان را ندارند؟ چرا مردان عمدتا وقت آزاد خود را صرف کار کردن با کامپیوتر و یا خواندن مجلات ورزشی میکنند در حالی که زنان بیشتر ترجیح میدهند به اخبار رسیده از این و آن بپردازند و یا سعی کنند روابطشان با دیگران برازنده و معقول بهنظر برسد؟ چرا مردان و زنان از روابطشان با یکدیگر چیزهای متفاوتی را طلب میکنند؟ شاید علت، تفاوتهای بنیادین در مغز مردان و زنان باشد. در بررسی نمونهای از تفاوتهای رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است. مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر میکنند که چگونه از شر آن در کوتاهترین زمان ممکن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند.
مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر میکنند که چگونه از شر آن در کوتاهترین زمان ممکن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند.
برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، آنها دارای مهارتهای برقراری ارتباطاجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتکننده، بیشتر سعی میکنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند. شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که بهصورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان کردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی که مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است.
علاوه بر این، برخلاف عقیده عمومی، در یک رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق میشوند از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامهریزیشدهتری عاشق میشوند که تحت تاثیر سیر تکاملیشان است. آنها بیشتر بهدنبال شریکی هستند که مراقب آنها بوده و قادر باشد آنها را هم ازنظر مالی و هم ازنظر عاطفی تامین کند. زنان در رابطهشان با طرف مقابل علاوه بر جذابیتهای فیزیکی، بهدنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند. البته دکتر تایس خاطر نشان میکند فشارهایی نیز در اجتماع وجود دارند که باعث میشوند مردان و زنان به سوی شیوههای رفتاری برنامهریزیشدهشان هل داده شوند. در اجتماع، مردان بیشتر تشویق میشوند تا احساسات خود را کنترل کرده و تابع آن نباشند. شاید کنترل احساسات در قرون گذشته و بهویژه در جنگها برای مردان خوب بوده باشد، اما در کل کنترل کردن احساسات برای شکلدهی یک رابطه زناشویی کار جالب و مفیدی نیست.
در سمت مقابل، زنان در اجتماع غالبا به سوی شیوه رفتاری ترغیب میشوند که در طی آن از زنان بیشتر انتظار میرود ملایمتر و مهربانتر باشند که این خود موجب میشود برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه برایشان آسانتر باشد. البته باید توجه داشت هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. اما باید گفت که برخی خصوصیات در مردان بیشتر است و برخی در زنان.حتی برخی از افراد دارای مغزهایی هستند که رفتاری خلاف جنس آنها دارد. بهعنوان مثال، ممکن است در اختلاف زناشویی، مرد آرام و ساکت باشد ولی این بدان معنا نیست که وی عصبانی شده است، بلکه معنای عمده آن این است که مغز آن مرد بهتر میتواند مسئله را درون خود و با آرامش حل و فصل کند. بهطور مشابه، چنانچه زنی برای صحبتکردن و مباحثه پافشاری میکند، نباید فکر کرد علت آن بهرهبرداری از نقزدنهای مداوم است، بلکه این غریزه وی است که از او میخواهد تا برای برقراری ارتباط و نشان دادن احساسش صحبت کند.
هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. اما باید گفت که برخی خصوصیات در مردان بیشتر است و برخی در زنان.
اگر شما این تفاوتها را قبل از اینکه موردی پیش بیاید درنظر بگیرید، حتما رابطه راحتتر و درک بهتری از طرف مقابل خواهید داشت و متوجه خواهید شد که کار مغزهای متفاوت زن و مرد به کمک یکدیگر کامل میشود. اگر شناخت نیاز ها و ویژگی های جنس مخالف را پیش از ازدواج تسریع بخشیده و بدانیم که طبیعت رفتاری این جنس در عموم مواقع مشابه چگونه است می توان از بسیاری از انتظارات و توقعات بی مورد جلو گیری نمود و افراد را در جهت چرایی رفتار ها توجیه کرد . به علاوه زوجین با داشتن این اطلاعات حتی می توانند نیاز های خود را تعدیل کنند و در قبال برخی بی توجهی ها سطح انطباق خود را افزایش دهند.
- میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از «دوستداشته شدن» رابطه ی مستقیمی دارد، در حالیکه مردان زمانی از اعتماد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند در خواستهای همسر خود را برآورده کنند.
- زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره ی آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی صرف نمایند)؛ در حالی که مردان این عمل زنانه را پرحرفی تلقی میکنند.
- زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنان بگویند که چقدر دوستشان دارند، اما مردان فکر میکنند که همسرانشان باید بدانند که «من فقط او را دوست دارم،» و نیازی به گفتن نیست.
- وقتی مردان از زنان خود حمایت میکنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمندتر میسازند، و به زندگی امیدوارتر و علاقهمندتر میکنند.
- زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند این فرمان بردن باید عاشقانه باشد، در این صورت حاضر به هر گونه ایثار و فداکاری خواهند بود.
همسرداری مهارتی است که زن و شوهر (زوجین) با شناخت توانمندیها، تفاوتها و حساسیتهای یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی طرف مقابل پاسخ دهند، بهطوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده به آرامش نسبی دست یابند
- هنگامی که مردان دیر میکنند، زنان با سوالهای «چرا دیر کردی؟» کجا بودی؟ و...» در حقیقت دلواپسی و نگرانی توأم با عشق و علاقه را به همسر خود ابراز میکنند، اما شوهران فکر میکنند که همسرانشان میخواهند آنها را زیر سوال ببرند و افراد بیمسوولیت و غیر مطمئنی جلوه دهند.
- وقتی شوهران فکر میکنند که برای زندگی و همسرشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و توانمندی مینمایند ولی زنان زمانی این احساس را دارند که فکر کنند برای همسرانشان عزیز هستند.
- مردان پس از گوش کردن به صحبتهای همسر خود بلافاصله میخواهند مشکل را حل کنند، بنابراین به راهنمایی آنان میپردازند، در صورتی که شاید زنان فقط میخواستند احساساتشان را بیان کنند.
- زنان میزان ارزشمندی و علاقه شوهرانشان را به خود با میزان برآورده شدن خواستههایشان محک میزنند.
- مردان یا باید سعی کنند خواستههای منطقی آنان را برآورده کنند و یا آنان را با دلایل صحیح متقاعد سازند.
کلیدهای برقراری ارتباط صحیح با خویشان همسر
1- به خانواده ی همسرمان نیز به اندازه ی خانواده ی خود احترام بگذاریم.
2- با خانواده ی همسر خود همان گونه رفتار کنیم که با خانواده ی خود رفتار مینماییم.
3- به هیچ یک از خانوادهها اجازه ی دخالت در زندگی خود را ندهیم. در صورتی که خانوادهها قصد راهنمایی داشته باشند، فقط از تجربههای آنان استفاده کنیم و تصمیم نهایی را با مشورت همسر خود اتخاذ نماییم.
4- در صورت بروز اختلاف، از در میان گذاشتن موضوع با نزدیک ترین خویشاوندان نیز پرهیز کنیم.
5- در حضور خویشان به همسر خود بیشتر توجه کنیم و او را در گفتگوها شرکت دهیم.
6- در صورت بروز مشکل از سوی خانواده ی زن یا مرد، عضو همان خانواده باید مشکل را حل کند، زیرا هر یک از همسران به خوبی خانواده ی خود را میشناسند و بهتر میتوانند چاره جویی نمایند.
7- از چشم وهم چشمی و حسادت بپرهیزیم.
8- به آداب و رسوم خانواده ی همسرمان احترام بگذاریم؛ چنانچه برخی از آنها را صحیح نمیدانیم هرگز آنان را به خاطر پایبندی به آداب و رسوم خود استهزا نکنیم.
9- لازم است گاهی همسران به تنهایی به دیدار خانواده ی خود بروند.
10- این واقعیت را بپذیریم که علاوه بر همسر، پدر و مادر حق مسلمی برگردن ما دارند، بنابر این در صورت ضرورت، هر یک از همسران باید به خوبی از خانواده خود حمایت کنند.
سلام.....ممنون از تلاشتان.....موفق باشید
نمی دانم از چه بگویم ... از غم ، شادی ، اشک ، درد و یا ... نمی دانم نمی دانم
خدایا یک سوال دارم ؟! چرا دنیایی را آفریدی که بالاخره به اتمام خواهد رسید ؟!
دلتنگم ، دلتنگ کسی که نمیدانم الان کجاست ، چه شکلیست ، از چشمانش خبری ندارم و هیچ وقت ندیدمش !! فقط صدایش را شنیده ام ، صدایی مهربان ، آرامش ، در یک جمله بهترین صدا !!
خدایا از تو می خواهم در کنارش باشی در شادی ، غم ، اشک ، درد و در تمام لحظات با او باش هم قدم ، هم مسیر و مراقبش باش و تنهایش نگذار .
خدا ، خدا ، خدا
هی روزگار ... !!!
(( نامه ای کوتاه از یک غریبه ))
نکات بسیار جالبی بود هرچند که بیشتر آن تکراری اما باعث تذکر بود با تشکر از گردآورنده