خانواده سالم

علمی فرهنگی اجتماعی

خانواده سالم

علمی فرهنگی اجتماعی

روانشناسی کودک > نقش خانواده ها در زندگی فردی واجتماعی فرزندان


جسم وجان کودک ابتدا در محیط خانواده پرورش می یابدو اساس اولیه ساختمان اندام و اخلاق وی دردامن والدین پی ریزی میشود . پدران و ماردان دانا و دلسوزند که می توانند فرزندان لایق و...




همانطور که می دانید جسم وجان کودک ابتدا در محیط خانواده پرورش می یابدو اساس اولیه ساختمان اندام و اخلاق وی دردامن والدین پی ریزی میشود . پدران و ماردان دانا و دلسوزند که می توانند فرزندان لایق و شایسته بسازند و برعکس والدین بی علاقه و نادانند که فرزندان را افراد فاسد و نالایق بار می آورند .

 هیچگونه تشکیلات اجتماعی در ساختن طفل به اندازه خانه مؤثر نیست ،زیرا در آن ، قالب ریزی اخلاق انجام می گیرد، دریک خانواده (خوب ) و شایسته وسائل کمال ، زودتر و سریعتر آماده می گردد و به طفل کمک میشود که قدم به قدم در راه اعتماد به نفس ، لیاقت ، علاقه مندی به کار و مسئولیت و تفاهم پیشرفت نماید. در خانواده (بد) از پیشرفت به طرف کمال جلوگیری میشود ، طفل احساس می کند که کسی او را نمی خواهد و شاید به همین جهت او با اعتماد و اطمینان در زندگی حرکت نمی کند و یا آنکه والدین طوری با او رفتار می کنند که طفل هیچوقت نمی تواند عکس العمل آنها را در وقایع پیش بینی کند . بنابراین دائماً در یک حالت عصبانیت بسر می برد یا آنکه او خودموضوع یک نوع رقابت حسودانه بین والدین خویش قرار می گیرد . یا آنکه برای بدست آوردن آنچه که بدان محتاج است مجبور می شود از راه آنچنان رقابت مهاجمانه ای وارد شود که چیزی نمی گذرد که کلمه دشمن خیلی بیشتر از کلمه دوست برای او مفهوم پیدا می کند یا آنکه بوسیله معاشرت با بزرگترها به این نتیجه غلط می رسد که اگر از برآوردن نیازهای فردی صرف نظر شود دیگر زندگی هیچ معنایی نخواهد داشت. کسانی که دراین قبیل خانه و خانواده متولد میشوند فقط از دوران بچگی به دوران بلوغ پا میگذارند ولی نمی توانند به شایستگی ، مدارج ترقی را به سوی کمال بپیماند.» (1) میل به تفوق و برتری وعلاقه به کسب قدرت واهمیت ، از تمایلات طبیعی بشر و از شاخه های غریزه حب ذات است . کودک از طرفی مایل است توجه دیگران را به خود جلب کند وشخصیت خویش را به این و آن بنمایاند و از طرف دیگر به علت ناتوانی بدن ، خود را ضعیف می بیند و در خویشتن احساس حقارت می کند. این تضاد درونی طفل را به فعالیت وامی دارد ، سعی می کند تا آنجا که قدرت دارد استعدادهای باطنی خود را به فعلیت بیاورد و بدین وسیله خویش را به دیگران نشان بدهد و ارزش خود را ثابت کند.






کودک از هر موقعیتی که در این راه نصیبش می شود مسرور می گردد. موقعی که چیزی را با دست های کوچک خود می گیرد ،وقتی جغجغه را به صدا در می آورد ، زمانی که برای اولین بار روی پای خود می ایستد بی اندازه شادمان میگردد و مراتب مسرت و رضامندی از چشم ها وقیافه اش به خوبی خوانده میشود در این مواقع انتظار دارد اطرافیانش نیز به وی توجه کنند و در سرور و شادیش شرکت نمایند و در این فتح و پیروزی تشویقش کنند.

اگر پدران و مادران ، این تمایل فطری را همواره در نظر داشته باشند و خواهش عرض وجود کودک را به طرز شایسته ای ارضاء نمایند ،اگر در محیط خانواده او را یک انسان به حساب آورند و عملاً مورد تکریم و احترامش قرار دهند ، اگر به رفتار و گفتار کودکانه اش عنایت نمایند و با تمسخر و توهین یا بی اعتنایی تحقیرش نکنند و آزرده خاطرش ننمایند دو نتیجه بزرگ می گیرند اول آنکه خواهش فطری وی را صحیح و بی خطر هدایت کرده اند ، دیگر آنکه او را یک فرد مستقل و با شخصیت بار آورده اند.رسول اکرم (ص) می فرمایند : فرزندان خود را احترام کنید و با آنان مؤدب برخورد نمائید.

(3) ناگفته نماند که محبت بیش از اندازه نسبت به کودک نیز مانند بی مهری به کودک عوارض نامطلوبی دربردارد. به عبارت دیگر همانطور که تحقیر و توهین به کدوک ، بی احترامی به شخصیت کودک ، توجه نکردن به عزت نفس و حب ذات کودک در نهاد طفل اثر بد می گزارد و نتایج تلخ آن در جوانی آشکار میشود ، زیاده روی در محبت و افراط در نوازش نیز روان طفل را زودرنج و نامتعادل می سازد ودر جوانی مایه تیره روزی و بدبختیش می شود.
امام باقر علیه السلام می فرمایند : بدترین پدران ، کسانی هستند که در اعمال محبت نسبت به فرزند زیاده روی و افراط می کنند. (4)

« قوانین تغییر ناپذیری یافت میشوند که همواره در هر عصری در اداره زندگی ها و اجتماعات تأثیر دارند وخوشبختی و آرامش روان بدست نمی آید مگر با در نظر گرفتن و پیروی از این قوانین جاودان و تغییر ناپذیر یکی از آن قوانین آن است که هر فردی در سایه شکیبایی و حوصله و پایداری در مقابل وظیفه ،با دست خویش سرنوشتش را به وجود می آورد در حالی که کودک فاسد و لوس ، ناتوان تر از آن است که بتواند در زندگی به چنین تلاشی برخیزد . او پیوسته در یک جهان خیالی نامتعادل به سر می برد و تا دم مرگ می پندارد که با یک لبخند کوچک و یا یک اخم ، رحم و محبت همه کس را تحریک خواهد کرد و (5) زندگی هموراه توأم با مشکلات و مصائب است ، کودکی که با آلام زندگی مواجه می شود اگر پدران و مادران نادان ، بی جهت نازش را نکشند و بی مورد حمایتش ننمایند خودش به فکر چاره جویی می افتد ، افکار خویش را بکار می اندازد و با صبر و حوصله مشکلات را یکی پس از دیگری حل می کند . بدیهی است چنین کودکی وقتی به جوانی می رسد مرد کار و فعالیت است در مقابل سختی های زندگی مقاومت می کند و با نیرومندی بر آنها پیروز می شود و برعکس اطفال نازپرورده و از خود راضی در دوران جوانی عناصری نالایق و بی شخصیت هستند روح زودرنج و شکست پذیرشات در مقابل آلام زندگی تاب مقاومت ندارد و امواج نیرومند روزگار خیلی زود آنان را درهم میشکند. (6) امام موسی بن جعفر (ع) می فرمایند : بهتر آن است که طفل در کودکی با سختی و مشکلات اجتناب ناپذیر حیات که غرامت زندگی است روبرو شود تا در جوانی بردبار و صبور باشد. (7) دوست عزیز : همانطور که رفتار پدر و مادر در کودکی در نحوه شخصیت کودک در آینده تأثیر می گذارد این رفتار در نوجوانی و جوانی نیز تأثیر گذار می باشد. در اینجا اخرین نکته برای موفقیت آینده فرزندان مؤثر است به مسئله مورد شور قرار دادن نوجوان که مورد تأکید پیشوایان دین نیز می باشد اشاره می کنیم.

نوجوانی که پدر و مادرش با او مانند یک رفیق صمیمی برخورد می کنند ، نوجوانی که به فرموده رسول اکرم (ص)در خانواده نقش وزیر مشاور دارد وزیر زیر بار مسئولیت می رود ، پدر و مادر با وی مشورت می کنند و در اداره امور زندگی با پدر و مادر مصلحت اندیشی و مشورت می کند خیلی زود عقلش رشد می کند و سریعتر برای سازگاری با اجتماع آماده می شود.

« شورای خانوادگی لازم است که اعضاء خانواده گاهی دور هم به مشورت بنشیند و در مسائل خانوادگی و مشکلاتی که پیش می آید شور وگفتگو کنند ، دخل و خرج خود را بسنجند و برای آینده خود تکالیفی در نظر بگیند . درضمن این گفت و شنود ، فرزندان به مسئولیت و فداکاری پدر و مادر و به وظایف خود و به رموز زندگی آشنا میشوند و به مشورت کردن در کارها و به روش زندگی دموکراسی خومی گیرند و می فهمند که در مقابل خواسته های دیگران باید به رضا و رغبت از و فداکاری از خواسته های خود چشم پوشی کرده و از قوانین اجتماع اطاعت کنند ، یاد می گیرند که چگونه به نیروی تدبیر و در نتیجه همکاری می توان بر مشکلات فائق شد.» (8)



منابع ومآخذ
1- عقل کامل ، ص221 ، جوان از نظر عقل و احساسات ، آقای فلسفی ، ج1.
2- جوان از نظر عقل و احساسات ، آقای فلسفی ، ج1 ، ص280 –281.
3- بحار 23 ، ص114.
4- تاریخ یعقوبی ، 3 ، ص53.
5- ما و فرزندان ما ، ص40.
6- جوان از نظر عقل و احساسات ، آقای فلسفی ، ج1 ، ص287.7- وسائل 5 ،
ص126.8- شادکامی ، ص162.










نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد