نادر زالی
با افزایش تغییرات و دگرگونیها در سالهای آخر هزاره دوم و ظهور پیاپی مسائل جدید در جامعه جهانی، اتکا به روشهای برنامهریزی مبتنی بر پیشبینی، جوابگوی نیاز مدیریتهای کلان کشورها نبود و سایه سنگین عدم قعطیتها و ظهور رویدادهای ناپیوسته و شگفتانگیز، وضعیت را به گونه ای دگرگون کرده بود که پیشبینی آینده در دنیای پرتحول برای برنامهریزان، امری مشکل به نظر میرسید ...
نادر زالی
چکیده
با افزایش تغییرات و
دگرگونیها در سالهای آخر هزاره دوم و ظهور پیاپی مسائل جدید در جامعه
جهانی، اتکا به روشهای برنامهریزی مبتنی بر پیشبینی، جوابگوی نیاز
مدیریتهای کلان کشورها نبود و سایه سنگین عدم قعطیتها و ظهور رویدادهای
ناپیوسته و شگفتانگیز، وضعیت را به گونه ای دگرگون کرده بود که پیشبینی
آینده در دنیای پرتحول برای برنامهریزان، امری مشکل به نظر میرسید. عدم
توانایی در پیش بینی دقیق آینده و همچنین پیچیدگیهای ناشی از تغییرات
روزافزون باعث شد تا محققان از قابلیتهای دانش نوظهور آینده پژوهی بهره
برده و آینده نگاری را وارد بطن فعالیتهای برنامهریزی و پیشبینی تحولات
علمی و تکنولوژی بکنند.این رویکرد در عرصه مطالعات آینده به سرعت در میان
کشورها گسترش یافت و با گذشت کمتر از دو دهه، عرصههای مختلف علوم را نیز
در نوردید. ولی در این میان علوم انسانی و اجتماعی که میتوانست مبانی
فلسفی و نظری مطالعات آینده را شکل داده و سایر علوم پایه و فنی و مهندسی
را در دایره شمول آینده نگاریهای خود قرار دهد از موضوع به دور مانده و در
حاشیه قرار گرفته است.در این خصوص تحرک در شاخههای علوم انسانی و اجتماعی و
تلاش برای هدایت مطالعات کلان آینده ضروری است. از طرف دیگر در عرصه
برنامهریزی شهری و منطقهای بعنوان یکی از شاخههای علوم انسانی و اجتماعی
که مبتنی بر پیشبینی آینده است لزوم تغییر رویکرد از پیشبینی به آینده
نگاری ضرورتی اجتناب ناپذیر است و هم اکنون فرایند مطالعات شهری و منطقهای
نیازمند مهندسی مجدد جهت استفاده از رویکرد آیندهنگاری در این فرآیند
است. چه بسا بسیاری از مسائل و مشکلات بوجود آمده در مراحل اجرای طرحهای
شهری و منطقهای به دلیل اتکا به پیشبینی و عدم جامعنگری در مورد تاثیر
پیشرفتهای آینده بر حل مشکلات جامعه، برنامههای توسعه آینده را در مرحله
عمل با مشکل اساسی مواجه ساخته است.بر همین اساس این مقاله سعی دارد ضمن
معرفی رویکرد آیندهنگاری و آیندهپژوهی با نقد فرآیند برنامهریزی موجود
در مطالعات شهری و منطقهای، ضرورت استفاده از رویکرد آینده نگاری را در
فرایند انجام مطالعات شهری و منطقهای مورد بررسی قرار دهد.
کلمات کلیدی
آینده نگاری، فرآیند برنامهریزی، مهندسی مجدد فرآیندها.
مقدمه:
جهان
معاصر عرصه تحولات شگرف و پویایی شتابنده است تغییرات چنان غافلگیر کننده
و برقآسا از راه میرسند که کوچکترین کم توجهی به آن میتواند به بهای
گزاف غافلگیری راهبردی در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی
فرهنگی تمام شود. در این محیط سرشار از تغییر و بیثباتی و آکنده از عدم
قطعیتها[2]، تنها رویکرد و سیاستی که احتمال کسب موفقیتهای بیشتری دارد
تلاش برای معماری آینده[3] است اگرچه این تلاش همواره با خطرپذیری فراوان
قرین بوده است اما به هر حال پذیرش این مخاطره به مراتب عاقلانهتر از
نظارهگر بودن تحولات آینده است. (خزائی، 1386 ، 3)
نگاه کلان به جهان
امروز و بازیگران اصلی آن، حاکی از وجود مؤسسات تأثیرگذار آیندهپژوهی[4] و
آینده نگاری[5] در مراکز قدرت و تصمیمگیری دولتهای بزرگ و توسعه یافته
جهان است چه بسا رویکرد آیندهنگارانه آنان به مسائل جهان و برنامهریزی
برای آینده ریشههای تسلط آنان را بر جهان آینده بیش از پیش مستحکمتر
میکند. امروزه مأموریت و تلاش عمده برنامهریزی در کشورهای توسعه یافته
علاوه بر توجه جدی به چالشهای کنونی و ارائه رهیافتهای مقطعی، تفکر
درخصوص چالشهای آینده و نحوه مواجهه و قدرتیابی در آن عرصههاست
برنامهریزی هم اکنون با ارتقاء نقش خود به دنبال تسخیر آینده با اندیشه
ایفای نقش جدی و سهمخواهی از آن است.
بشر در طول تاریخ همواره براساس
کشش درونی، شیفته کشف آینده و رمزگشایی از آن بوده است این سوالات که
«آینده چگونه قابل پیشبینی است؟»، «آیا آینده تداوم حال و گذشته خواهد
بود؟»، «چه اتفاقاتی ممکن است در آینده اتفاق بیفتد؟» و ... تا کنون چالش و
درگیری عمده فکری برای برنامهریزان و مدیران بوده و در این مدت،
برنامهریزان، رویکردهای مختلفی جهت برخورد با مسائل آینده به کار
بستهاند که عمدتاً بر پایه تحلیل روندهای گذشته و ادامه آن در آینده بوده
است. اما در آغاز هزاره سوم جهت حصول جامعنگری در برنامهریزیها، علم
آینده پژوهی، ادبیات پراکنده و غیرمنسجم درخصوص برنامهریزی برای آینده را
به علم مدون با اصول و مبانی متقن تبدیل کرده که وظیفه آن علاوه بر تحلیل
روندهای گذشته، کشف، ابداع و ارزیابی آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب است.
طرح موضوع:
در
شرایط پر تحول کنونی ، در برنامهریزیهای توسعه مباحثی همچون فناوری
اطلاعات و توسعه آن، ارتقای شاخصهای بهداشتی و آموزشی، احداث شبکههای
زیربنایی، توسعه خدمات اجتماعی و مسائلی از این قبیل از فضاهای قابلیتدار
توسعه آینده و محورهای آن نیست بلکه از جمله الزامات و مقدمات توسعه برای
حضور در جهان آینده است در جامعه آینده ریشههای توسعه واقعی در مسائلی
همچون رقابتهای حضور در فضا، هوش مصنوعی، مهندسی ژنتیک، دنیای شگفتانگیز
مجازی و سایر مسائل مشابه نهفته است و براساس نظر اکثر آیندهپژوهان این
دنیای شگفتانگیز در کمتر از 4 دهه آینده اتفاق خواهد افتاد. واقعیت امر
این است که برنامهریزی برای آینده براساس نیازهای فعلی و یا کمبودهای
خدماتی فعلی، سرمایه ملی مناسبی جهت حضور موفق در جهان آینده نیست و برای
ایفای نقش در آینده ضرورت دارد با اتکا به رویکردهای جدید برنامهریزی، به
طور جدی پیشرانهای توسعه و تحولات آینده براساس مگاترندها[6] و روندهای
ناپیوسته، سناریوسازی[7] شده و متناسب با قابلیتها و توانمندیهای جامعه به
واکاوی مسائل چالش برانگیز کنونی و آینده و برنامهریزی برای حضور موفق
در آینده اقدام شود. به مفهوم دیگر امروز ادبیات برنامهریزی از مفاهیم
پیشبینی، آیندهنگری و کشف آینده عبور کرده و به حوزه آیندهپژوهی،
آیندهنگاری که وظیفهاش نگاشت آینده و ساخت آن است رسیده است.
در واقع
باید گفت مشکلات کنونی جامعه بشری در مجموع ناشی از دو عامل است اول عدم
شناخت هوشمندانه آینده درمقاطع زمانی گذشته و دوم تحولات حیرتآور در عرصه
فناوری همراه با روند شتابان جهانی شدن[8]، برهمین اساس امروز جهت جبران
خطاهای گذشته، شناخت تحولات آینده با رویکرد آیندهنگارانه ضروری و از
اولویتهای اصلی است.
بسیاری از حوادث و رویدادهای آینده قابل پیشبینی و
انقیاد هستند. دخالت انسان در این روند موجبات تغییر و تحولات مطلوب را
ایجاد خواهد کرد. اما در اغلب موارد اشتغال به زمان حال و تلاش در جهت رفع
مشکلات موجود، مانع از آن میشود که مدیران و تصمیمگیرندگان به آینده
بیاندیشند. باید توجه داشت که حضور عاملانه در روند تحولات آینده، کاهش
تهدیدات و افزایش فرصتها و گزینهها، نیازمند رویکردی آیندهپژوهانه است
که امکان کنشگری در رخدادهای آینده را فراهم میسازد. (خزایی، 1386،4)
عدم
شناخت هوشمندانه آینده در زمانهای گذشته متأثر از ابزارهای برنامهریزی و
نحوه بکارگیری آنها در فرایند برنامهریزی است ( (Myer , 2000,2در واقع این
ابزارها و تکنیکها، پوشش اجرایی فرایند برنامه ریزی است که بعضاً عدم
انتخاب صحیح پوششهای اجرایی و بعضاً نیز عدم انتخاب صحیح خود فرایند
برنامهریزی و تبعیت آن از مراحل کلیشهای ، در عمل باعث بروز مشکلات
عدیدهای در جامعه مورد برنامهریزی میشوند که تاکنون در ارزیابیهای علل
آن به مشکلات ریشهای و چارچوبی فرایند برنامهریزی اشاره نشده و بار اصلی
مسئولیت عدم مطلوبیت جامعه به دوش دولتمردان و مجریان طرحها انداخته شده
است. در صورتی که بار اصلی مسئولیت موفقیت یا عدم موفقیت برنامهها به
طراحان به خصوص آیندهاندیشان برنامهها برمیگردد.
برهمین اساس با چنین
وضعیتی امروز نیازمند مهندسی مجدد فرایند برنامهریزی و تغییر نگرش اساسی
در خصوص مراحل انجام کار برنامهریزی هستیم و شرایط کنونی جامعه جهانی و
تأثیر تغییر و تحولات علمی و تکنولوژی بر بروز مسائل جدید و حل آسان بسیاری
از مشکلات جامعه کنونی ، پرداختن به موضوع تغییر چهارچوبهای برنامهریزی
را اجتنابناپذیر ساخته است.
از اوایل دهه 70 میلادی علم و هنر
آیندهنگاری به عنوان ابزار سیاستگذاری بطور رسمی در چند کشور محدود بخصوص
ژاپن به کار گرفته شد ولی از اوایل دهه 90 میلادی به طور گسترده با همکاری
نهادهای بینالمللی جهت توانمندسازی کشورها این روش استفاده شد و امروز
بعنوان رویکرد غالب برنامهریزی در اکثر کشورهای توسعه یافته درآمده است.
(ناظمی، 85، 123)
در ایران سابقه آیندهنگری[9] به برنامههای پنج ساله
کشور برمیگردد و سند چشمانداز توسعه کشور در افق 1404 که دو دهه آینده را
نشانه گرفته است اولین سند تفکر استراتژیک و آیندهنگارانه ایران است که
براساس آن محورهای توسعه کشور در بخشهای مختلف طراحی و تدوین شده و با
انجام تقسیم کار منطقهای، هرکدام از استانهای کشور عهدهدار مسئولیتهایی
متناسب با قابلیتهای خود جهت تحقق آینده مطلوب کشور گشتهاند.
تحلیل رویکردهای کلان در برنامهریزی
برنامهریزی
گرایش و خواست انسان به آینده ، حل مشکلات در آینده، آیندهبینی و امید به
آینده است (Faludi, 1970) در خصوص برنامهریزی برای آینده دو پارادایم کلی
اکتشافی و هنجاری وجود دارد که هر کدام از این پارادایمها نگاه خاصی به
مفهوم آینده و نحوه رسیدن به آن دارند. (Twiss, 1992)
- پارادایم
اکتشافی[10]: در این پارادایم آینده نتیجه علی و معلولی گذشته است و نوعی
جبرگرایی پنهان در آن وجود دارد. نتیجه این نگاه به آینده، آیندهای است
محتوم و ثابت که تاریخ مطابق با قوانین خود، حال را به آن آینده تبدیل
خواهد کرد در این پارادایم انسان صرفا ناظر بیرونی است که تنها میتواند به
اکتشاف آن آینده محتوم بپردازد این پارادایم مبتنی بر پیش بینی است و
اکتشاف آینده تنها نتیجه منطقی آن است. مثلاً «جمعیت ایران در سال 1404
چقدر خواهد بود؟» یا «میزان صادرات غیرنفتی ایران در 20 سال آینده چقدر
خواهد بود؟» که عمدتا مبتنی بر تحلیل روندهای گذشته و ادامه آنها در سالهای
آتی است. (ناظمی، 1385، ص 13-12) و (Twiss, 1992)
- پارادایم
هنجاری[11]: در این پارادایم نیروی انسان در ساخت آینده در نظر گرفته
میشود و انسان جایگاه بیرونی و مشاهدهگر خود را تغییر داده و با مفهوم
ساخت آینده روبروست در این پارادایم انسان با طیف وسیعی از آیندهها شامل
آیندههای ممکن، آیندههای محتمل و آیندههای باور کردنی روبروست که رسیدن
به هر کدام از آنها بستگی به سطح و کیفیت خواسته انسان یعنی آینده مطلوب
وی دارد در این پارادایم برخلاف پارادایم اکتشافی، جبرگرایی پنهان وجود
ندارد بلکه انسان کاملا مختار است مسیر زندگی خود را خود انتخاب کند در این
پارادایم انسان با سه سوال اساسی روبروست: «وقوع کدام آیندهها ممکن است»،
«وقوع کدام آینده محتمل است» و «وقوع کدام آیندهها مطلوب است». (ناظمی،
85، 12) و (وحیدی مطلق، 1385)
در مجموع باید گفت رویکرد پیشبینی در
برنامهریزی به دو دلیل در سالهای پایانی هزاره سوم با چالش اساسی روبرو شد
اول، جزمی و صلب گرفتن آینده و دوم عدم وجود دقت کافی. (ناظمی، 1386: ص 3)
مقایسه این دو پارادایم نشان میدهد تفاوتهای کاملاً مشخصی در شیوه برنامهریزی آن دو در نگاه به آینده وجود دارد.
در
پارادایم اکتشافی عمل برنامهریزی از زمان حال شروع شده و رو به سوی آینده
دارد به عبارت دیگر رو به بیرون[12] است و تلاش میکند تحت شرایط مختلف
کشف کند که کدام آینده رخ میدهد نقطه شروع این آیندهها غالبا در زمان حال
است. اما در پارادایم هنجاری اصطلاحا برنامهریزی «رو به درون[13]» است و
با انتخاب یک یا چند موقعیت خاص در زمان آینده شروع میشود و در واقع نقطه
شروع در این پارادایم آینده است و با رویکرد پس نگری[14] از آینده به
امروز برنامهریزی شروع میشود. (شوارتز، 87، ص 108)
همچنین این دو
رویکرد حامل مفاهیم «علی و معلولی» و«غایت انگاری» هستند. با اصل علی و
معلولی میتوان آنچه را که در گذشته رخ داده توضیح داد و آنچه را که در
آینده رخ خواهد داد پیش بینی کرد این اصل بیشتر به پارادایم اکتشافی نزدیک
است و پیشبینی مهمترین ابزار آن است. اما در اصل غایتانگاری رفتار
انسانها در آینده نمیتواند با رجوع به قوانین علی و معلولی توضیح داده شود
و در این آینده ممکن است ناپیوستگیها در روندها اتفاق بیافتد که شگفتیهای
علم و تکنولوژی نام دارند و آینده نگاری و آینده پژوهی ابزار برنامهریزی
آن است. رویکرد «علی و معلولی» رویکرد سنتی به برنامهریزی و رویکرد «غایت
انگاری» رویکرد نو به برنامهریزی است.
در رویکردهای سنتی برنامهریزی،
برنامهریز ابتدا با طرح این سوال که «در آینده درازمدت چه روی خواهد داد»
پیشبینی لازم را انجام میدهد آنگاه پیشبینیها را مبنای تصمیمگیری و
اتخاذ سیاست قرار میدهد و در نهایت اقدام میکند. (Foren, 2001, 52) به
عبارت دیگر از شرایط حال آغاز کرده و به درون آینده میرود در حالیکه در
نگاه نو به برنامهریزی، برنامه ریزابتدا به افق آینده میرود و با حضور در
افق آینده و دیدهبانی حال و گذشته مسیرهای مشخص برای معماری توسعه از
آینده به حال را تعیین و تدقیق میکند. (مبینی دهکردی، 1387، ص 40)
فرآیند برنامهریزی:
از
نظر اندیشمندان، برنامهریزی «فرآیندی آگاهانه جهت حل مسائل موجود و
دستیابی به مسیری برای ایجاد دگرگونی در نظام اجتماعی است که یک سلسله
عملیات اجرایی منظم و پایش شده را با توجه به اولویتها در آینده پیشبینی
میکند.» (معصومی اشکوری، 1387، ص 15)
این تعریف از فرایند برنامهریزی تقریبا مورد اتفاق نظر اکثر اندیشمندان برنامهریزی است و دارای شش مشخصه کلیدی به شرح ذیل است:
فرآیند بودن، آگاهانه بودن، تاکید برحل مسائل، تأکید بر اولویتبندی، تعیین اهداف، سیاستگذاری.
علت
انتخاب فرآیند در برنامهریزی به دلیل توانایی تعریف کامل و بهتر مسائل،
محدودیتها و امکانات، بهینهیابی آلترناتیوها، تصمیمگیری منطقی و مبتنی
بر اصول و قابلیت باز خورد و تجدید نظر است این فرایند در رویکرد سنتی به
برنامهریزی از شش مرحله کلی تشکیل شده است.
در این رویکرد جریان فرآیند
برنامهریزی جریانی خطی و دارای باز خورد بعد از اجرا است و محوریترین
بخش آن تعیین اهداف کلی است که در این مرحله با رویکرد اکتشافی و عمدتا
مبتنی بر تحلیل روندهای گذشته به پیش بینی وضعیت آینده و تعیین اهداف کلی
پرداخته میشود همانطوریکه در بخش قبل نیز توضیح داده شد در این نوع نگاه
به برنامهریزی تحولات آینده دارای پیوستگیها و ارتباطات مشخص با تحولات
گذشته و حال بوده و هیچگونه موضوعی در خصوص ناپیوستگی و شگفتیسازها[15]ی
علم و تکنولوژی در پیشبینی جهان آینده مورد توجه قرار نمیگیرد.
آنچه
که امروزه در مطالعات شهری و منطقهای بخصوص طرحهای جامع و تفضیلی و
طرحهای کلان ملی و منطقهای مشاهده میشود و نتیجه اجرای آنها نیز گویای
این مطلب است رویکرد اکتشافی در پیشبینی آینده است و بدون توجه به
تواناییهای علم و تکنولوژی و تأثیر و کاربرد آن در حل مسائل و مشکلات
امروز، یا به عبارت دیگر رفع چالشهای کنونی، صرفا با تکیه بر توانمندیهای
علم و تکنولوژی امروز، پیشبینیهای نامناسب و بعضاً نادرست برای مقاطع
بلند مدت صورت میگیرد که با عبور زمان و ظهور تحولات جدید، مشکلات
عدیدهای را در اجرا برای مدیران و برنامهریزان بوجود میآورد.
مهندسی مجدد فرآیند برنامهریزی:
اگر
برنامهریزی را حرکتی برای رسیدن به یک نقطه مطلوب و آمادگی برای حل مسائل
و مشکلات دنیای جدید بدانیم پس باید فرآیند انجام آن نیز متناسب با شرایط
دنیای جدید مورد بازنگری و ترسیم مجدد قرار گیرد. مهندسی مجدد شیوه ای برای
بازسازی سازمان و مدیریت است که به دلیل شیوه بدیع آن در بررسی و اصلاح
فرایندها از دهه 90 میلادی مورد توجه جدی برنامهریزان قرار گرفته است. در
نظریههای سنتی، سیاستگذاری و برنامهریزی براساس مدلهای خطی صورت میگرفت.
(ERA, 2002) ولی در شرایط کنونی، فرآیند برنامهریزی خطی مبتنی بر
پیشبینی نمیتواند جوابگوی نیازهای برنامهریزی در جهان پر از تحول کنونی و
آینده باشد. در جامعه امروزی به مدد پیشرفت علم و تکنولوژی تغییرات چنان
شتابان و سریع است که جهت حصول موفقیت در آینده اتکاء صرف به برنامهریزی
به شیوه سنتی را غیر ممکن ساخته و رویکرد نوین آیندهپژوهی را وارد
عرصههای مدیریت و برنامهریزی کرده است. در این رویکرد به جای پیش بینی
روندها و کلان روندها تاکید بر یافتن حوزههای مناسب در جهان آینده و در
نظر گرفتن قدرت تاثیر گذاری تحولات علمی و تکنولوژیکی بر رفع چالشها و
مسائل مبتلا به جامعه برنامهریزی است و جدا از ارزیابی تاثیرات ادامه
روندهای موجود، برتأثیرات شروع روندهای ناپیوسته که احتمالاً در زمان آینده
آغاز خواهند شد نیز تاکید دارد.
ارائه فرایند جدید برنامهریزی:
فرآیند
پیشنهادی برای برنامهریزی بخصوص در عرصههای شهری و منطقهای مبتنی بر
رویکرد هنجاری است در این فرآیند شناخت وضع موجود پایه فرآیند برنامهریزی
است و براساس این شناخت مسائل کلیدی استان اعم از توانمندیها، ضعفها،
قابلیتها و محدودیتها استخراج شده و در مرحله سوم در خصوص مسائل کلیدی
منطقه مورد مطالعه، آینده نگاری کلی و مناسب در سطوح جهانی و ملی انجام و
به ترسیم چشم انداز و تعیین حوزههای هدف منجر میگردد با تعیین حوزههای
هدف، امکان تهیه سبد سناریوها و گزینش سناریوهای مطلوب برای برنامهریز
فراهم میگردد که انتخاب سناریوی مطلوب زمینه و چارچوب مناسبی را برای هدف
گذاریهای کیفی و کمی و سیاستگذاری و نهایتا اجرا بوجود میآورد. در فرایند
برنامهریزی پیشنهادی انجام فعالیت برنامهریزی در 11 مرحله به شرح ذیل
صورت میگیرد.
مرحله اول: شناخت وضع موجود
در این مرحله شرایط
منطقه مورد مطالعه از زمان گذشته تا حال موجود بررسی قرار میگیرد دادههای
مربوط به محدودیتها، قابلیتها و امکانات طبیعی، اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی گردآوری، طبقهبندی و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
مرحله دوم: تعیین مسائل کلیدی
در
این مرحله براساس خروجی اطلاعات شناخت وضع موجود، مسائل کلیدی منطقه در
تمام زمینهها استخراج شده و نقاط قوت و ضعف منطقه در خصوص مسائل کلیدی
مورد بحث قرار میگیرد. مثلا ممکن است مسائل کلیدی یک منطقه مورد برنامه
ریزی در 20 سال آینده مسائلی همچون تامین آب شرب ، بهرهوری تولید در بخش
کشاورزی، تامین انرژی پاک برای صنایع ، تمرکز در کلانشهرها ،ظهور نسل جدید
نیروی جوان و نخبه ،امکان بهره گیری از انرژیهای نو (زمین گرمایی، خورشیدی،
...) و نوآوری در تکنولوژیهای صنعتی باشد .
البته ذکر این نکته ضروری
است که مسائل کلیدی صرفا مربوط به مشکلات یک جامعه یا یک منطقه برنامهریزی
نیست بلکه میتواند شامل قابلیتها و نقاط قوت قطعی و احتمالی یک منطقه
نیز باشد.
مرحله سوم: آینده نگاری
آینده نگاری یکی از اصلی ترین
مراحل فرآیند برنامهریزی به شیوه جدید است که ضرورتا باید بعد از شناخت
وضع موجود و تعیین مسائل کلیدی منطقه به آن پرداخته شود در این مرحله،
آینده نگاری تحولات جهانی و ملی با چارچوب مسائل کلیدی منطقه برنامهریزی
مورد بحث و بررسی قرار میگیرد بطور مثال این احتمال وجود دارد که در عرصه
جهانی در خصوص دستیابی به انرژی پاک و یا استفاده بهینه از آب سالم
آشامیدنی راهکارهای جدید براساس تکنولوژیهای جدید در حال وقوع باشد که
آگاهی از آنها امکان برنامهریزی مناسبتر و صحیح تر را برای برنامه ریزی
فراهم میکند. فلذا این مرحله از فرآیند برنامه ریزی، پل ارتباط مسائل
کلیدی منطقه به تعیین حوزههای هدف در آینده و ترسیم چشم انداز است.
مرحله چهارم: ترسیم چشم انداز و تعیین حوزههای هدف
در
این مرحله ضمن تعریف افق برنامه ریزی، اهداف آرمانی برنامه ریزی برای
منطقه مورد مطالعه متناسب با ویژگیها و توانمندیها مشخص میشود و حوزههای
هدف نیز در افق آینده بصورت مشخص تببین میشود. خروجیهای مرحله اول تا سوم
شامل شناخت، مسائل کلیدی و آیندهنگاری، ورودی خام مرحله ترسیم چشم انداز و
تعیین حوزههای هدف هستند و به عبارت دیگر شناخت وضع موجود و شناخت
آیندههای ممکن، محتمل و باورکردنی در خصوص مسائل کلیدی استان اضلاع مثلثی
هستند که ترسیم چشم انداز یا آینده مطلوب را برای برنامهریزی ممکن
میسازند. ترسیم آینده مطلوب نقطه گست تفکر برنامهریزی در خصوص گذشته و
حال منطقه برنامهریزی است و از این مرحله به بعد تفکر برنامه ریزی تفکر
مبتنی بر ساخت آینده است.
در ترسیم چشمانداز، سه سطح آیندههای ممکن،
آیندههای باور کردنی و آیندههای محتمل مورد ارزیابی قرار گیرد. (Porter,
1991) و (Twiss, 1992)
آیندههای ممکن[16]: شامل تمامی وضعیتهای ممکن
است که میتواند در آینده محقق شود این طیف از آیندهها مجموعهای از
تصویرهایی هستند که انسان برای آیندهاش در نظر دارد و عمدتاً تخیلی و حاصل
تصویرپردازی ذهن بشر است این آیندهها و فراتر از دانش و علم بشر امروزی
است.
آیندههای باور کردنی[17]: شامل آندسته از آیندههایی است که
براساس دانش فعلی بشر امکان ظهور آنها در آینده وجود دارد و برخلاف
آیندههای ممکن که متناقض با اصول و دانش فعلی بشر هستند این آیندهها
منطبق بر این اصول هستند. آیندههای باور کردنی زیر مجموعهای از آیندههای
ممکن هستند.
آیندههای محتمل[18]: به آن دسته از آیندههایی اشاره دارد
که احتمالاً تحقق مییابد این آیندهها زیرمجموعههایی از آیندههای باور
کردنی هستند.
در سناریونویسی برای آینده، ترکیبی از آیندههای ممکن،
محتمل و باورکردنی بعنوان آینده مطلوب[19] ترسیم میشود و جهت رسیدن به آن
آینده سناریوهای مختلف تدوین میشود که سبد سناریوهای متناقض، متناسب،
متفاوت و متشابه را تشکیل میدهد (voros, 2003)
مرحله پنجم: تهیه سبد سناریوها
برای
فعالیت در دنیای سرشار از عدم قطعیت، مدیران و برنامهریزان باید مفروضات
خود را درباره مسیر حرکت با پرسشهای فراوان «اگر این طور شود چه؟» به چالش
بکشند تا بتوانند جهان آینده را واضح ببینند. هدف سناریوسازی در
برنامهریزی کمک به رهبران و مدیران برای تغییر نگرش آنها نسبت به
واقعیتهای پنداری و نزدیک کردن دیدگاه آنها به واقعیتهای موجود و یا
درحال ظهور است نتیجه نهایی سناریو نویسی ترسیم یک نقشه درست از آینده نیست
بلکه هدف آن اصلاح و بهبود نظاممند تصمیمگیریها درخصوص حوزههای هدف
مربوط به آینده است.
مرحله ششم: گزینش سناریوی مطلوب
از
میان انبوه سناریوهای جمعآوری شده در مرحله پنجم، باید سناریوهای مناسب که
متناسب با آینده مطلوب طراحی شده باشد انتخاب شده و تاثیرگذاری تحولات علم
و تکنولوژی بر انعطاف سناریوهای منتخب مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد.
مرحله هفتم: هدف گذاری کیفی و کمی
این
مرحله مختص تدوین راهبردهای کلان برای پوشش اجرایی دادن به سناریوی مطلوب
برنامه ریزی است در این مرحله غیر از اهداف کلان کیفی، اهداف کلان کمی نیز
جهت تبیین دقیق مسیر برنامه ریزی تعریف میشود.
مرحله هشتم: سیاستگذاری
در
این مرحله راهها و روشهای اجرایی شدن سناریوی بهینه جهت رسیدن به آینده
مطلوب سیاستگذاری میشود و بصورت کاملا اجرایی و عملیاتی، چگونگی دست یافتن
به هدفهای کمی و کیفی ترسیم میشود.
مرحله نهم: تدوین پروگرامهای اجرایی
پروگرامها
مجموعهای از پروژههای اقتصادی و اجتماعی هستند که نقش محرک را برای یک
منطقه ایفا میکنند پروگرامهای اجرایی معمولا بصورت یک بسته جامع ارائه
میشود مثلا در خصوص راهاندازی یک کارخانه بزرگ تولید مس، صرفاً به طرح
احداث کارخانه بسنده نمیشود بلکه در قالب یک مجموعه به مسائلی از قبیل
بازار فروش، شبکه حمل و نقل، تامین انرژی، اسکان جمعیت و تمام مسائل مربوط
به آن پروژه بصورت یک جا اشاره و هر کدام از اقدامات اولویت بندی میشوند.
مرحله دهم: اجرا و پایش فرآیند
این
مرحله در واقع نمود عینی یافتن تلاشهای تیم برنامه ریزی جهت ترسیم آینده
مطلوب و هدفگذاری برای آن است. در این مرحله به غیر از مسائل مربوط به
اجرا، همزمان تحولات محیط رصد شده و تغییرات لازم در مراحل مختلف برنامه
ریزی داده میشود.
مرحله یازدهم : بازخورد
این مرحله در واقع
شامل ارزیابی روند انجام کار و خروجی های مثبت یا منفی آن است خروجیهای
مثبت یا منفی می تواند تاثیر مهمی بر اصلاح فرایند برنامه ریزی ، موانع و
مشکلات و یا احتمالا کاستیهای فرایند برنامه ریزی داشته باشد .
جمعبندی و نتیجهگیری
در
جهان پر از تحول معاصر، مدیران و برنامهریزان آگاه و آیندهنگر، به جای
انتظار برای استقبال از آینده در محیط کارشان و اتخاذ تصمیم در هنگام
رویارویی با آینده، تفکر برنامهریزی خود را با ماشین زمان به آینده منتقل
کرده و با حضور در آینده مطلوب، با رویکرد پسنگری از آینده به امروز
مسیرهای توسعه را تابلوگذاری و سیاستهای رسیدن به آن آینده مطلوب را ترسیم
میکنند. از بین سه زمان گذشته، حال و آینده، زمان آینده از همه آنها مهمتر
است به جهت اینکه آینده زندگی بشر را ترسیم میکند و انسان را در زندگی به
تلاش و فعالیت وا میدارد گذشته دیگر در دسترس نیست و تنها خاطراتی از آن
در هزار توی ذهن بر جای مانده است حال نیز رمنده و گریزپا در گذر است و
کوچکترین تأثیری را برنمیتابد آینده تنها چیزی است که برای برنامهریزی
باقی مانده تا در آن و با آن زندگی کنیم.
برنامهریزی شهری و منطقهای
بعنوان یکی از شاخههای اصلی برنامهریزی در جامعه ، به دلیل ارتباط
تنگاتنگ و وسیع با سازمانها ، مردم و ارگانهای اجرایی و بازتاب سریع عملکرد
آن، بیشترین کمک را میتواند در جهت بهبود و اصلاح فرایندهای برنامهریزی و
مهندسی مجدد آن ارائه بدهد همانگونه که مطرح شد در برنامهریزی با دو
رویکرد اساسی روبرو هستیم رویکرد اکتشافی بعنوان رویکردی جهت کشف آینده و
رویکرد هنجاری بعنوان رویکردی جهت ساخت آینده. به نظر میرسد آنچه که
تاکنون در عرصه برنامهریزیهای شهری و منطقهای اتفاق افتاده اتکاء به
رویکرد اکتشافی در برنامهریزی برای آینده است که به دلیل تحولات سریع در
جامعه و تأثیر پیشرفتهای علم و تکنولوژی بر پیشرفت سریع و حل مسائل جوامع ،
عملاً مشکلات عدیدهای در مرحله اجرا بوجود آمده که برنامهریزیها را با
تغییرات اساسی و یا به عبارت بهتر با آشوب برنامهریزی مواجه ساخته است.
از
این رو احساس میشود امروز تغییر رویکرد اکتشافی مطالعات آینده به رویکرد
هنجاری، ضرورت اجتنابناپذیر برنامهریزی است. این مقاله سعی کرده با نقد
فرایند برنامهریزی سنتی مبتنی بر کشف آینده، ضمن ارائه ایده مهندسی مجدد
فرایند برنامهریزی، تغییرات مورد نظر در فرایند برنامهریزی مبتنی بر ساخت
آینده را ارائه دهد که این تغییرات با محوریت به کارگیری آیندهنگاری و
روشهای آن به جای پیشبینی و آیندهنگری در این فرایند است. نتایج کلی این
مقاله را بصورت تیتروار میتوان به شرح ذیل مطرح کرد:
· فلسفه
آیندهنگاری برگرفته از مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی است اما در علوم
انسانی ضعف نظری شدیدی در این خصوص مشاهده میشود به طوریکه برخلاف کشورهای
پیشرو در این خصوص، در ایران بانی و هدایتگر آیندهنگاری علوم فنی و
مهندسی است که به دلیل ماهیت رشتههای فنی و مهندسی، امکان هدایت جامع و
مبتنی بر ارزشهای ملی مطالعات آیندهنگاری بوسیله این علوم وجود ندارد لذا
ضرورت تحرک در دامنه مباحث علوم انسانی و اجتماعی جهت تقویت بنیانهای
فلسفی و مبتنی بر ارزشهای ملی آیندهنگاری کاملاً احساس میشود.
·
آیندهنگاری در ایران الگوبرداری محض و ناقص از شیوه انجام آن در کشورهای
اروپایی است و این الگوبرداری عمدتاً به بخش فنی و مهندسی مربوط میشود.
·
مشکلات کنونی جامعه بشری ناشی از عدم شناخت دقیق آینده است اگر وضعیت
امروز جامعه نتیجه آیندهنگری زمان گذشته بوده پس اشکالات عدیدهای در شیوه
برنامهریزی و نحوه شناخت ما از آینده در گذشته وجود داشته است.
·
پارادایم اکتشافی در برنامهریزی به معنی کشف آینده در جهان پر از تحول
امروزی چیزی جز به انتظار آینده نشستن نیست و لزوم تغییر این رویکرد در
نهادهای مسئول برنامهریزی جهت موفقیت در آینده کاملاً احساس میشود.
·
کارایی پارادایم هنجاری در برنامهریزی به معنی ساخت آینده جهت کاهش و
محدود کردن دامنه عدم قطعیتها در آینده است و به کارگیری آیندهنگاری و
ارزیابی تأثیرات تمام متغیرها و مسائل کلیدی بر روی هم در آینده ضروری به
نظر میرسد.
· فرایند برنامهریزی سنتی، خطی و متشکل از 6 مرحله کلی
است. در این فرایند محوریت موضوع بر پیشبینی روندهای گذشته در آینده است
که هیچگونه تأکیدی بر روندهای ناپیوسته که ممکن است در آینده رخ دهد
نمیشود لذا دارای ضعف بسیار عمدهای در خصوص آیندهنگری است چون تمام
ویژگیهای آینده را مورد بررسی قرار نمیدهد.
· ظهور ناپیوستگیهای
شگفتیساز در عصر اطلاعات و ارتباطات و همچنین جهانی شدن سریع تحولات در
کمتر از چند سال، لزوم مهندسی مجدد فرایند برنامهریزی را بر مبنای حذف
رویکرد پیشبینی و جایگزینی رویکرد آیندهنگاری اجتناب ناپذیر ساخته است.
·
تعیین مسائل کلیدی و آیندهنگاری تحولات جهانی و ملی مهمترین مرحلهای است
که به نظر میرسد باید در رویکرد نو به برنامهریزی وارد مراحل و فرایند
برنامهریزی شود.
· سناریونویسی برای آینده و تشکیل سبد سناریوها مبتنی
بر متغیرهای تأثیرگذار در جامعه آینده از دیگر مراحل مهم در رویکرد نو به
برنامهریزی است که لازم است تمهیدات لازم و احتیاطی جهت برخورد با هرگونه
آینده ممکن در جهان آینده اندیشیده شود.
منابع فارسی
- معصومی اشکوری، حسن، 1371، فرآیند برنامه ریزی شهری، یک الگوی سه سویه، مجله معماری و شهرسازی،شماره 18، تهران
- معصومی اشکوری، حسن، 1387، راهنمای علمی برنامه ریزی و آیندهپژوهی، انتشارات پیام، تهران
- علیزاده، عزیز، وحید وحیدی مطلق و امیر ناظمی، 1387، سناریو نگاری یا برنامهریزی بر پایه سناریوها، موسسه مطالعات انرژی، تهران
- شوارتز، پیتر، 1387، هنر دورنگری، ترجمه عزیز علیزاده، انتشارات مرکز آینده پژوهی علوم فناوری دفاعی، تهران
- بنیاد توسعه فردا، 1384، روشهای آینده نگاری تکنولوژی، گروه آیندهاندیشی بنیاد توسعه فردا، تهران
- ملکیفر، عقیل،1385، الفبای آینده پژوهی، اندیشکده صنعت وفناوری
- علیزاده، عزیز، 1387، سناریوها: بهترین ابزار برای رویارویی باآینده، اندیشکده وحید
- ناظمی قدیری، امیر، 1385، «آیندهنگاری از مفهوم تا اجرا»، مرکز صنایع نوین، وزارت صنایع و معادن، تهران
- کشف آینده، 1387، خبرنامه الکترونیکی، کانون آینده پژوهان ایرانی، شمارههای اول، دوم، سوم
- خزائی، سعید و همایون جاذبیزاده، 1387، هنر آیندهنگاری، مجله الکترونیکی کشف آینده، شماره سوم www.futurediscovery.com
- خزائی، سعید، و عبدالرحیم پدرام، 1387، راهنمای گام به گام آینده پژوهی راهبردی، انتشارات کشف آینده
- پدرام، عبدالرحیم، 1386، آینده پژوهی حوزهای نو برای کندوکاو، سایت کشف آینده
- پدرام، عبدالرحیم، 1386، آیندهنگاری سنت حاکم بر آیندهپژوهی، سایت کشف آینده www.futurediscorery.com
- خزائی، سعید، 1386، آیندهپژوهی، مفاهیم و ضرورتها، سایت کشف آینده
- معاونت برنامهریزی و راهبردی ریاست جمهوری، 1386، مبانی سند چشمانداز کشور www.mporg.ir
- ناظمی، امیر، 1386، آیندهنگاری منطقهای به مثابه آمایش سرزمین، اندیشکده آتینگار، 1386 www.atinegaar.com
-
اسلاتر، ریچارد، 1386، دانش واژه آیندهپژوهی، ترجمه کرامتزاده،
عبدالحمید ؛ محمدرضا فرزاد و امیر ناظمی، مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع
دفاعی
- وحیدی مطلق، وحید، 1385، پسنگری از آینده به امروز، اندیشگاه آتی نگار www.atinegar.com
- مبینی دهکردی، علی، 1387، مگادایمها الزام راهبردی، آینده سازمانها، مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی، تهران
منابع و مآخذ لاتین
- Ansoff, Igor. 1975. "Managing
Strategic Surprise by Response to Weak Signals."California Management
Review. XVIII (2): 21-33. Winter.
- Cornish, Edward. 2003. "The Wild Cards in our Future." The Futurist. 37: 18-22.
- Martin, Ben, Foresight in Science and Technology, Technology Analysis & Strategic Management, vol 7, No.2, 1995.
- Slaughter, R.A. (1996). Knowledge Base of Futures Studies, the Futures Study Centre, Australia.
- Godet, Michel, 2006 ,creeting futures, scenario planning, economica
- FOREN,2001, “A Practical Guide to Regional Foresight”,
-
The Potential of Regional Foresight , Final Report of the STRATA-ETAN
Expert Group:“Mobilising the regional foresight potential for an
enlarged European Union – an essential contribution to strengthen the
strategic basis of the European Research Area (ERA)”,2002
- Shaw, A, Kenneth, Planning the Future, Report of The regents on the Future of The University of Wisconsin, 1986
-
William J.Fasano, Jr, Screening the Brighter Tomorrow Urban Utopias in
Contemporary Cinema, International making cities livable conference,
Portland, Oregan, 2007
- Voros, J, 2003, A Genreic foresight process framwork, foresight, vol. 5, no. 3. pp. 10-21
- Faludi, Andres, 1974, "the idea of planning" second edition, pergaman press
- ERA , 2002 , " The Potential of regional foresight , final report of the STRATA-ETAN expert group , European research area
- Faludi, Andres, 1970, "the planning environment and the meaninig of planning ", regional studies , Vol 4
-
Twiss , B.c , 1992 , " forcasting for Technologist and engineers , a
practical guide for better dicitions " , peter peregrinus , London .
united kingdom
- Poter , A.L., et , 1991 , " forecasting and management of technology " , Gohn wiley and sons , new york
-
Lingren , mats , 2003 , " scenario planning , the link between future
and strategy " , palgrave macmilan publication , new york
- Myer ,
Dowell , 2000 , construction the future in planning " , school of policy
, planning and development, university of southern california
تمامی حقوق وب سایت محفوظ و انتشار مطالب فقط با ذکر منبع مجاز میباشد.
http://khanevadesalem.blogsky.com